مفیستوفلس

من خودم را بالا می آورم در تصور خالی شما که همواره در بندید بند عقایدی که برایتان قرار داد کرده اند.

مفیستوفلس

من خودم را بالا می آورم در تصور خالی شما که همواره در بندید بند عقایدی که برایتان قرار داد کرده اند.

عشق، ازدواج و شرایط جدید

مقدمه

جامعه ایرانی به عنوان یک جامعه در حال توسعه که در شرایط گذار از جهان سنت به جهان جدید قرار گرفته است با مجموعه ای از دشواری های سیاسی و اجتماعی در گیر است. دشواری هایی  که در واقع محصول تغییر الگوهای ذهنی و رفتاری اعضای جامعه در محیط تازه هستند. به طوری که تغییرات به وجود آمده در الگو های تفکر ایرانیان- در این جا منظور ما نسل های جوان تر جامعه ایرانی است- در باره مسائل مربوط به زندگی انسانی شرایط ویژه ای را پدید آورده است. شرایطی که هر روز بیش از گذشته ضرورت نظریه پردازی در حوزه اندیشه و سیاست گذاری در عرصه عمومی برای پاسخ گویی به مسائل جدید را برای پژوهشگر علوم اجتماعی مشخص می نماید.

در واقع فرآیند گذار از روابط مبتنی بر سنت به روابط مدرن، تغییرات مهمی را در تصور انسان ایرانی از خود و جهان پیرامونش موجب شده است که در صورت عدم توجه و بررسی دقیق علمی و روش مند این تغییرات و امتناع از سیاست گذاری مبتنی بر فهم شرایط جدید از یک طرف انسان ایرانی و از طرف دیگر جامعه ایرانی  با مشکلات غیر قابل جبران اجتماعی و فرهنگی مواجه خواهد کرد.

چنان که از مباحثات مربوط به تغییر مناسبات سنتی و گذار به منسبات جدید از دید گاه ماکس وبر
 بر می آید «مشخصه انتقال از جامعه پیشا صنعتی به جامعه صنعتی عقلانی شدن فراگیر تمام حوزه های جامعه است که تغییر از « ارزش های سنتی و عموما مذهبی» به سمت ارزش‌های عقلانی را در زندگی اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی به دنبال خواهد داشت. به طوری که به پیروی از اینگلهارت می توان گفت « فرآیند مدرنیته و تجدد گرایی ،جهان سنتی را که در آن زندگی معنایی روشن دارد متلاشی می کند. پیوندهای جمعی و مشترک گرم و شخصی جایشان را به روابط غیر شخصی و رقابتی در جامعه ای می دهند که مبتنی بر توفیق شخصی است .»

آن چه در نوشتار حاضر به آن پرداخته می شود مسائل مربوط به مناسبات سکس و جنسیت  در شرایط جدید پیش روی جامعه ایرانی است. ارتباط مستقیم موضوع مورد نظر ما با ازدواج به عنوان تنها راهِ رسمیت یافته در نظام رسمی ایران به عنوان نظام کنترل گر مناسبات جنسی  به طور طبیعی ما را به بررسی عشق، سکس و ازدواج در شرایط امروز جامعه ایرانی وا خواهد داشت . در این نوشته همچنین اشاراتی به مناسبات غیر رسمی روابط جنسی از جمله زندگی هم جنس خواهانه، زندگی پارتنری( زندگی دو غیر هم جنس بر اساس توافقات ثبت نشده حقوقی و رسمی) که به لحاظ اجتماعی با اقبال نسبی مواجه شده اند و افزایش روسپی گری و دیگر آسیب های جنسی موجود در جامعه امروز ایران خواهیم داشت.

خانواده ایرانی- یک بررسی کلی

 پیش از پرداختن به مباحث نظری مربوط به خانواده و الگوهای مربوط به شکل گیری آن در جامعه ایرانی لازم است تا بررسی مختصری از شرایط حاکم بر چگونگی وضعیت ازدواج و طلاق در یک سال گذشته در ایران  داشته باشیم. این بررسی در خود اهمیت های طرح نوشتار حاضر را به خوبی نمایان خواهد کرد.

بر اساس آمارهاى به دست آمده از ابتداى سال جارى تاکنون، هر روز ۶۸ واقعه طلاق در تهران رخ داده و طى ۹ ماهه اول سال جارى و در مقایسه با مدت مشابه آن در سال گذشته، میزان طلاق در تهران ۱۳/۱۳ درصد افزایش و ازدواج یک درصد کاهش داشته است.

احمد قشمى، مدیر کل ثبت احوال تهران ضمن تأیید آمار یاد شده، از رشد ۱۳ درصدى طلاق درپایتخت خبر داده و در گفت و گو با خبرگزارى مهر از بحران فروپاشى بنیان خانواده ابراز نگرانی کرده است.

 بنا بر آمار هاى منتشر شده در خبرگزارى هاى مهر، فارس و ایلنا و به نقل از مدیران کل ثبت احوال استان ها، طلاق در استان هاى آذربایجان شرقى ۹/،۱۷ زنجان ،۲۲ همدان ۸/،۱۲ خراسان رضوى ،۱۶ کرمان ،۲۷ کهگیلویه و بویراحمد ،۲۰ مرکزى ،۱۲ سمنان ،۳۵ خراسان جنوبى ،۱۲ ایلام ،۲۰ خراسان شمالى ،۱۳ بوشهر ۲۲ و مازندران ۴۰ درصد نسبت به آمارهاى مشابه در سال ۱۳۸۴ افزایش داشته است.  این آمار در حالی منتشر شده است که امیر رضا خادم، عضو کمسیون فرهنگى مجلس نیز طی گفتگویی مسئله را این طور بیان کرده است که: «براساس آخرین آمارهاى رسمى میزان رشد طلاق در تهران چهار برابر میزان رشد ازدواج است و کلان شهر تهران با ۱۹درصد بالاترین آمار طلاق را در کشور به خود اختصاص داده است.»

 این در حالی است که « در سال 1375 میزان طلاق 6 در 10 هزار نفر بوده است . در همین سال در هر 100 ازدواج حدود 8 ازدواج به طلاق منجر می شود. این نسبت در سال 1372 حدود 6 درصد و در سال 1365 حدود 10 درصد بوده است. » ( آزاد ارمکی ، 1386: ص 132)

چنان چه ازبررسی آمار های رسمی ارائه شده از سوی سازمان ثبت احوال کشور بر می آید خانواده ایرانی در شرایط خاصی قرار گرفته است. شرایطی که روز به روز حاد تر شده و به نظر می رسد که در صورت تداوم این روند در دهه های آینده جامعه ایرانی را با بحران جدی و مهم خانواده مواجه می کند. در این زمینه نباید این واقعیت را از نظر دور داشت که در آمار های ارائه شده بخش مهمی از خانواده هایی که در آستانه طلاق قرار دارند و یا به هر ترتیب درگیر طلاق عاطفی هستند در نظر نیامده اند. اهمیت پرداختن جدی به موضوع ازدواج در بستر جامعه ایرانی وقتی نمایان تر می شود که آمار رو به رشد خشونت جنسی در خانواده و یا بیرون از آن را به مسائل پیش گفته اضافه کنیم. این در حالی است که تئوری غالب بر ذهن سیاست گذاران فرهنگی- اجتماعی در ایران در باره مسائل مربوط به خانواده هیچ گاه فراتر از مطرح نمودن مسائل ساده اخلاقی، تئوری ناکار آمد تهاجم فرهنگی و برخورد های پدرانه از بالا بدون درک بنیان ها و ریشه های اصلی مسئله براساس یک پژوهش روش مند مبتنی بر واقع بینی اجتماعی نبوده است. از طرف دیگر طلاق در طول سه نسل خانواده در تهران از الگوی واحدی تبعیت نمی کند . طلاق در نسل جدید به عنوان راه گذار از مشکلات درون خانواده خصوصا بین زن ومرد تلقی شده است در حالی که در نسل گذشته خصوصا نسل اول این رویکرد به طلاق وجود نداشته است .

این طور به نظر می رسد که ریشه یابی این مسئله و ارائه یک طرح کارآمد نظری برای تبیین ابعاد مختلف آن نیاز مند توجه به دلایل اصلی پدید آورنده شرایط حاضر است.

پژوهشی که به استناد آمار ارائه شده توسط نهاد های رسمی و غیر رسمی دست اندر کار امر خانواده لاجرم وارد حوزه مربوط به بخشی از تابو های جدی ذهنی و اجتماعی ایرانیان خواهد شد.


طلاق و دلایل اصلی آن

چنان چه از بررسی آمار و گفته های مسئولین ذیصلاح دستگاه اداری بر می آید بین۵۰ تا ۶۰ در صد طلاق های صورت گرفته در ایران به علت مشکلات و اختلالات جنسی است. هم چنین نباید از نظر دور داشت که بر اساس همین آمار  8/9 درصد مردان جامعه از ناتوانی جنسی رنج می‌برند. چنان چه از مجموعه گفته های فوق بر می آید، حداقل به نظر آماری، رابطه معنا داری میان مشکلات جنسی و مسائل مربوط به آن و تغییراتی که در میزان رشد طلاق ثبت شده در جامعه ایرانی وجود دارد. اهمیت این مسئله را در دو حوزه تغییر الگوی ذهنی ایرانیان در باره سکس و روابط جنسی به طور کلی و نسبت آن با نهاد خانواده به عنوان مهم ترین نهاد کارگزار توسعه سیاسی و اجتماعی از مجرای یک جور مقایسه تطبیقی میان درک نوین از رابطه جنسی و نسبت آن با خانواده و درک سنتی از آن در ذهن پیشا مدرن مشخص می نماییم و در نهایت رابطه آماری پیش گفته میان مشکلات جنسی و افزایش آمار طلاق را براساس مباحث نظری مطرح شده تبیین خواهیم کرد.

سکس و رابطه جنسی

یکی از مهم ترین مشکلاتی که همواره مباحث و پژوهش های علوم انسانی با آن مواجه بوده اند ارائه تعریف قابل استناد و پذیرفته شده و عمومیت یافته از سوی متفکران حوزه های مختلف است. در واقع مسئله ای که عموماً پژوهش گران علوم انسانی و مخصوصاً علوم اجتماعی با آن در گیر اند عدم تفاوق در باره مفاهیمی است که در باره شان تحقیق صورت می گیرد. با این وجود سعی خواهیم کرد تا تعریفی جامع از مفاهیم مورد نظرمان ارائه دهیم. تعاریفی که مطمئنا مطلق و نهایی نخواهند بود.

از آن جایی که بحث اساسی ما در ادامه در باره نسبت میان سکس و مسائل مربوط به آن با خانواده خواهد بود لازم است تا تعریفی از آن ارائه دهیم. تعریفی که از یک طرف تا حد امکان کامل و جامع باشد و از طرف دیگر محقق و خوانندگانش را درگیر ابهامات و پیچیدگی هایی که معمولا در مباحث مربوط به علوم انسانی پیش می آید نگرداند.

به طور ساده می توانیم تمام رفتارها و احساساتی را که انسان در ارتباط با بدن خود و شخص دیگری برای کسب رضایت و لذت‌ از خود بروز می دهد  به عنوان تعریفی مناسب برای سکس در نظر بیاوریم. بر این اساس رابطه جنسی رابطه ای مبتنی بر جنسیت خواهد بود که میان یک نفر انسان با انسان دیگری به منظور کسب رضایت و لذت جسمی بر قرار می شود. در این رابطه بدن به عنوان عنصر اصلی در نظر گرفته می شود.

این در حالی است که« مفهوم نقش جنسی یا «جنسیت» (gender) نه یک ساختهء طبیعی، بلکه ساخته ای فرهنگی است. فرهنگ ها تعریف های مختلفی از هویت زن و مرد ارائه می دهند.»

بدین ترتیب و براساس تعریفی که از رابطه جنسی ارائه شد دوعنصر تن ولذت در این رابطه حائز اهمیت اند. و چنین به نظر می رسد که در یک بررسی کلی مهم ترین تحولات ذهنی انسان در جریان تاریخ زندگی اش بر کره خاکی مبتنی بر تغییراتی بوده است که در فهم این سه عنصر اتفاق افتاده است. این طور به نظر می رسد که فهم انسان از این این مفهوم در انتظاری که از روابط جنسی اش دارد تاثیر مستقیمی داشته باشد.

فرهنگ ها و تمدن های گوناگون انسانی هر کدام در دوره های مختلف تاریخی خود تجربه های متفاوتی از الگو های برقراری رابطه جنسی میان انسان ها را تجربه کرده اند. الگو هایی که هر کدام متناسب با نوع نگاهی که یک تمدن به انسان، جهان و پدیده های در آن داشته است دست خوش تفاوت های اساسی گردیده و گاه کاملا دگرگون شده است. اما چنان که به نظر می رسد در میان جوامع مختلف، قدیمی ترین نهاد مشروع برای ارضای میل جنسی و برقراری رابطه مبتنی بر سکس، خانواده بوده است. بر این اساس می توان گفت که «ازدواج در تمدن های مختلف انسانی به عنوان نوعی رابطه جنسی به لحاظ اجتماعی پذیرفته شده، در همه ادوار تاریخ انسان وجود داشته است». رابطه ای که بنیان اصلی و عامل اساسی شکل گیری «خانواده به عنوان  گروهی از افراد به هم وابسته از طریق پیوند های خویشاوندی» و در واقع شکل اولیه اجتماع انسانی بوده است. اما پیش تر لازم است تا گزارش مختصری از شرایط و ویژگی های خانوده و بررسی روند های تاریخی ارائه دهیم؛ در این گزارش به طور جدا گانه به بدن و مسائل مربوط به آن خواهیم پرداخت.

نباید این مسئله اساسی را هم فراموش کنیم که تقریبا در همه فرهنگ های بشری به واسطه تاثیر فراوانی که دین در شکل گیری نگاه انسان به خود و جهان پیرامون اش دارد می توانیم تحول در مفاهیم فوق را در متن خوانش های گوناگونی که از متون مقدس ارائه شده است جستجو نماییم. این البته خود موضوع بحث دیگری است که قصد نداریم در این جا بیش از این به آن بپردازیم.

خانواده و تحولات تاریخی اش

الف- خانواده در جهان پیشا مدرن

پیش تر اشاره کردیم که قدیمی ترین نهاد مشروع برای بر قراری رابطه جنسی در همه جوامع انسانی خانواده بوده است. نهادی که به طور گسترده در طول تاریخ بشر دستخوش تغییر شده است و از مجموعه های گسترده خویشاوندان گرد آمده حول پدرسالار یا مادر سالار تا خانواده های مبتنی بر روابط آزاد در جوامعه غربی تغییراتی را شاهد بوده است. اما چیزی که در باره خانوده در جهان پیشا مدرن به طور مشخص می توان گفت این مسئله است که علی رغم کارکرد اجتماعی هدایت غرایظ انسانی به عنوان یک واحد تولیدی و اجتماعی کارکرد هایی ورای آن چه گفته شد را به خود اخصاص داده بوده است. در واقع خانوده در جهان سنت بیش از آن که محلی برای تجربه عشق رمانتیک و رابطه مبتنی بر لذت باشد یک واحد اقتصادی بوده است که اعضای آن از طریق تولید مثل به خدمت گرفته می شده اند. بدین ترتیب رابطه جنسی در جهان پیشا صنعتی رابطه ای مبتنی بر ضرورت تولید نیروی کار و در خدمت اقتصاد و معیشت خانواده بوده است که نیروی کار در آن متولد شده، آموزش حرفه ای برای مشاغل کشاورزی و دامداری می دیده و ار دوران کودکی و نوجوانی به فرآیند های تولیدی وارد می شده است. در این رابطه مفهوم لذت حلقه گم شده ای است که می شود آن را در ذیل دو مفهوم اساسی بررسی کرد. در جامعه نوع سنتی به واسطه عدم توسعه دانش پزشکی و درک نا کامل و راز آلود انسان از تن، ضرورت و محدودیت های زندگی روستایی و شناخت ناکافی انسان از خود، هم چنین به واسطه فقدان تکنولوژی که از یک طرف فراقتی را برای انسان فرآهم می آورد تا فارق از ضرورت های معیشتی به خود بیاندیشد و از طرفی امکان رابطه مبتنی بر لذت را فرآهم می آورد اصلاً مفهوم لذت چنان چه در ذهن انسان جدید وجود داشته است قابل مشاهده نیست.

این در واقع به این معناست که در خانواده های جهان سنت رابطه جنسی در زندگی زنا شویی به عنوان یک منبع لذت تلقی نمی گردید و تنها به عنوان امری ضروری برای به دنیا آوردن فرزندان در نظر گرفته می شد. این درحالی بود که عشق رمانتیک یا جنسی بیرون از حلقه اشراف، توسط روحانیون و معلمان اخلاق تقبیح می شده است. چنان که مورخین و اندیشمندان علوم اجتماعی گفته اند در دوران قرون وسطی خانوده و اجتماع محلی به عنوان کانون های اصلی تولید کالا ها و خدمات بوده اند که بیشترین نیاز های افراد و اعضای خود را فرآهم می کردند. در این دوران همه اعضای خانواده در فرآیند های تولیدی درست شبیه گروه یک پارچه تولیدی به فعالیت مشغول بودند. در واقع روابط جنسی بیرون از ازدواج مخصوصا در طبقه اشراف مهم ترین نمود شکل و الگو های مربوط به رابطه جنسی در خانواده در جوامع پیشا مدرن حداقل در کشور های غربی است.

نباید از نظر دور داشت که در کنار مسائل اجتماعی و کارکرد ها و الگو های تعریف شده اجتماعی برای خانواده، آموزه های دینی رایج در اروپای پیش از رنسانس در مغفول ماندن عشق رمانتیک بی تاثیر نبوده است؛ چنان که حتی در جهان امروز برای انسان دیندار فکر کردن در باره تن و اندام های جنسی اش به صورت احساس  عذاب وجدان و شرم و حتی گناه نمود های جدی پیدا می کند. این مسئله در واقع همزمانی احساس لذت جنسی و گناه در ذهن مبتنی بر تربیت سنتی را بیان می کند.

ب- خانواده در جهان جدید

آغاز دوران جدید ازقرن شانزدهم در تاریخ اروپا و پیدایش گسست معرفت شناختی در انسان دوره رنسانس که در قرن های بعدی به طور جدی پیگیری شد به واسطه تغییرات اساسی ای که در شناخت انسان از خود و رابطه اش با آسمان ایجاد کرده بود از یک طرف و گسترش تکنو لوژی و توسعه علوم پزشکی همزمان با تغییراتی که در بستر اجتماعی در کارکرد ها، شکل و رویه های زندگی خانوادگی رقم می خورد از طرف دیگر نهاد خانواده را وارد مرحله تازه ای کرد آبستن بحران های عمیق برای خانواده بود.

از حدود قرون هفدهم در اروپا، خانواده های کشاورز کوچک از زمین ها جدا شدند و با گسترش فرآیند صنعتی شدن این مسئله شدت بیشتری پیدا کرد. مردم دیگر برای رفتن به محل کار خود از خانه شان خارج می شدند. و این آغاز تغییر شکل و کارکرد دادن خانه از یک واحد تولیدی کوچک به الگوی تازه ای بود که در آن نقش های تازه برای زنان و مردان تعریف می شد.

همچنین بسیاری از زنان برای کسب در آمد به سمت کارخانه ها روانه شدند. این طور به نظر می رسد که تغییر در ماهیت عشق و رابطه آن با تمایلات جنسی با این تحولات درهم تنیده بود. چنان که در این باره گفته اند آرمان عشق رمانتیک با پایان یافتن اساس اقتصادی ازدواج متولد شد. در خانواده جدید فرد گرایی عاطفی شالوده اصلی شکل گیری خانوده را تشکیل داد و با آغاز قرن بیستم این اعتقاد اساسی به وجود آمد که خانواده یک قلمرو ارضای شخصی است که باید در آن نزدیکی عاطفی و جنسی میان زن و شوهر در درجه اول اهمیت قرار گیرد.

هم زمان با این مسائل رشد روز افزون جنبش های برابری خواه زنان، گسترش مفاهیم حقوق بشر و حقوق بشر زنان در تعیین الگو های نوین خانواده و هم چنین ابهام زدایی از جنسیت و کم رنگ شدن تابو های مذهبی و پیدایش روش های جدید ارضای میل بیرون از خانواده را باید به عنوان مسائلی که خانواده سنتی را به چالش می کشید در نظر آوردجهان جدید جهان رمز گشایی از تن بود که انسان را به عنوان افراد متفاوت و متمایز از هم تعریف می کرد و حق جستجوی لذت فردی خارج از تعاریف جهان سنت را برای او به رسمیت می شناخت. مجموعه این تحولات موجبات زایش مفهوم عشق رمانتیک را فرآهم آورد و خانواده ای را شکل داد که دیگر نه برای تولید مثل، تداوم نسل و یا تولید نیروی کار بلکه بر اساس اصل ارضای میل و لذت فردی شکل می گرفت.

همچنین نباید این مسئله را از نظر دور داشت که کم رنگ تر شدن ریشه های اقتصادی ازدواج و تحولاتی که این مسئله در جوامع مختلف جهان به وجود آورده است همچنین شکل های جدیدی از رابطه مبتنی بر جنسیت، خانواده را دچار بحران های جدی کرده است. گسترش روز افزون هم جنس خواهی و جنبش های آزادی خواهانه جنسی، زندگی جنسی افراد بیرون از ازدواج، گسترش طلاق در جوامعه توسعه یافته و مجموعه ای از این پدیده ها شرایط تازه ای را برای نهاد خانواده در جهان امروز فرآهم آورده است.

خانواده، سکس و ازدواج در ایران

در بخش ابتدایی نوشتار حاضر به این مسئله اشاره کردیم که خانواده در جامعه امروز ایرانی شرایط ویژه ای دارد. رشد روز افزون آمار طلاق در مقایسه با آمار مربوط به تشکیل خانوده در سال جاری و در مقایسه با سال های گذشته، شرایط سخت برقراری پیوند ازدواج و آسیب های فراوانی که گسترش طلاق از یک جهت برای خانواده به عنوان یک نهاد مهم اجتماعی در توسعه سیاسی و زن، مرد و مخصوصاً فرزندان طلاق به عنوان شهروندان جامعه ایرانی به همراه دارد ضرورت سیاست گذاری صحیح در این زمینه را نشان می دهند. همچنین سعی کردیم تا از برجسته کردن رابطه منطقی و معنا داری که میان داده های مربوط به طلاق و نارضایتی جنسی در زندگی زوج های جدا شده وجود داشته است به اهمیت درک طرفین ازدواج از سکس اشاره کنیم. اینک سعی خواهیم کرد تا پس از بررسی تاریخ تحول مفهوم لذت و عشق رمانتیک در خانواده به طور مشخص مورد جامعه ایرانی را بررسی نماییم.

اشاره کردیم که ازدواج رابطه جنسی به رسمیت شناخته شده در جامعه است. همچنین این نکته اساسی را مورد بررسی قرار دادیم که در همه تمدن های بشری خانوده و ازدواج از قدیمی ترین روش های پذیرفته شده برای پوشش دادن به رفتار های جنسی بوده است. اما در مورد جامعه ایرانی به طور خاص باید به تاکیدات فرهنگی و تمدنی موجود که به نهاد  خانواده تقدس مذهبی می دهد نیز اشاره ای بنماییم. تاکیداتی که حتی تشکیل خانواده را ارزشی والا می دهد و اقدام مومن به تشکیل خانواده را در مقام تکمیل کننده نیمی از دین و ایمان او در نظر می گیرد.

به هر حال فارغ از تاکیدات مذهبی و اهمیت هایی که در بالا به آن اشاره کردیم، در جامعه ایرانی و از روزگاران بسیار دور ازدواج نهاد به رسمیت شناخته شده اجتماعی برای پرداختن به ارتباطات جنسی میان انسان ها بوده است. در این بخش از نوشتار حاضر شرایط حاکم بر خانواده ایرانی را در گذشته و حال به طور جدا گانه مورد بررسی قرار می دهیم.


خانواده ایرانی در گذشته

در ایران همانند دیگر نقاط جهان- بدون در نظر گرفتن تفاوت در جزئییات- خانواده کوچک ترین واحد تولیدی بوده است که حول یک پدر سالار و یا در برخی از دوره ها حول یک مادر سالار تشکیل می شده و همانند یک واحد کوچک اقتصادی به تولید نیاز های داخلی خود توسط اعضای خانواده می پرداخته است. این خانواده مجموعه ای از زن، شوهر، فرزندان و خویشان نزدیک بوده است که به صورت مکانیکی با یک دیگر زندگی می کردند.

 فرزندان پسر خانواده ایرانی در گذشته از ابتدا به عنوان نیرو های کار در مزرعه یا در حوزه های دیگر فعالیت اقتصادی که خانواده به آن مشغول بود به عنوان نیرو های کار به خدمت گرفته می شدند. خانواده خود به تنهایی مجموعه ای کارکرد های اجتماعی را بر عهده داشت که امروزه برای هر کدام از آن های سازمان های گسترده ای طراحی و تعریف شده است. آموزش مذهبی، اجتماعی و فرهنگی از یک طرف و حمایت عاطفی و اقتصادی همه از کار ویژه های اساسی خانواده ایرانی در گذشته بوده اند.

در این میان مسئله ازدواج در خانواده ایرانی در گذشته شرایطی داشت که امروزه به واسطه تغییراتی که در رایط کلی اجتماعی و اقتصادی فرآهم آمده است حتی در روستا های کوچک در ایران امکان پذیر نمی باشد. برای درک بیشتر این مسئله باید به این نکته توجه داشت که خانواده در گذشته یک مجموعه تولیدی بود که نیاز های اصلی معیشتی اعضای خود را فرآهم می کرد و هر کدام از اعضای ذکور خانواده با رسیدن به بلوغ به راحتی امکان تشکیل خانواده جدیدی را داشت که به طور کلی دو کارویژه اصلی را برای آن می توانیم در نظر بگیریم اولا هدایت و ارضای نیاز جنسی به صورت رسمی و هدایت شده و ثانیا تولید نیروی کار تازه برای پیشبرد وضعیت خانواده.

 از شواهد تاریخی چنین بر می آید که در این دوره سکس و ازدواج  بواسطه حضور قدرت مند کنترل های درونی مذهبی و مخصوصا مفاهیم قدرت مند و کنترل گری چون شرم و گناه به طور گسترده ای از مجرای باور های رسمی اجتماعی کنترل
 می شده اند. با توجه به همین کنترل اجتماعی و عدم وجود درک و شناخت مشخص از تن به عنوان محدوده ای که رابطه  جنسی معنا پیدا می کند و همچنین کارکرد های خاص خانواده ایرانی در این زمان است که شکل گیری عشق رمانتیک به عنوان ریشه اصلی خانواده را نمی توانیم در این دوران و در میان عامه مردم مشاهده کنیم. هم چنین نباید از نظر دور داشت که آزادی انتخاب فردی در برقراری پیوند ازدواج و همچنین در دیگر شکل های رابطه اجتماعی، تابع علایق و نیاز های خانواده بود.

اگر همه مسائلی را که در بالا به آن اشاره کردیم در نظر آوریم خواهیم دید که فروپاشی بنیان خانواده برای اعضای آن و مخصوصا برای زنان در ایران قدیم به مثابه خارج شدن از محدوده ایست که در آن  مهم ترین نیاز های فردی از جمله نیازهای معیشتی، اجتماعی و در یک کلام حیاتی او برآورده می شده است. در واقع شکل خاص زندگی اجتماعی در این دوره برای افراد جدای از خانواده رسمیتی قائل
نمی شده است تا جایی که اگر خانواده های مبتنی بر فرزند زایی نیز شکل نمی گرفته است لاجرم این خانواده باید در مجموعه ای از یک خانواده بزررگتر و برای تامین نیاز های خود مشغول به فعالیت تولیدی و اقتصادی متناسب با خواست خانواده میزبان می شده است.

به طور کلی می توان این گونه اظهار نظر کرد که فرماسیون اجتماعی و کارویژه های خانواده در ایران قدیم، همزمانی بلوغ اقتصادی، اجتماعی وجنسی در این دوران و فراهم نبودن امکان زندگی موفق اجتماعی خارج از کلان خانواده به صورت
خانواده های هسته ای جدا جدا از هم و همچنین فقدان اصل فراغت در کنار قوت کنترل های مذهبی و درونی چون احساس شرم و گناه خانواده های محکم و با دوامی را شکل می داده است.

 وارد شدن جامعه ایرانی به روابط جدید در شرایط اجتماعی تازه، تغییر کارکرد های اجتماعی خانواده، گسترش روز افزون صنعت و زندگی صنعتی و شهری و همچنین تضعیف جنبه های راز آلود سکس در ذهن انسان ایرانی مسائلی را پیش رو آورده است که خانواده سنتی ایرانی را به چالش خواهد کشید. در بخش بعدی سعی خواهیم کرد تا این شرایط را مورد بررسی قرار دهیم.

خانواده ایرانی در دنیای جدید

پیش تر اشاره کردیم که با پیدایش عصر رنسانس در اروپا و بعد از انقلابات پی در پی فکری و صنعتی ایجاد شده که شرایط نوینی از زندگی اجتماعی را به وجود


می آورد، به طور طبیعی کارکرد ها و تعاریف ذهنی و نقش های پیش بینی شده در همه نهاد های اجتماعی دچار دگرگونی اساسی شد. در این رهگذر نهاد خانواده نیز به عنوان یک نهاد اجتماعی دچار تغییرات بنیادین در شکل و کارکرد هایش شد. مهم ترین وجه تغییر در مورد این نهاد مهم و موثر اجتماعی تغییراتی بود که در شکل، چگونگی تشکیل و کارکرد هایش اتفاق افتاد به گونگی که می توان به طور گسترده و همزمان با رشد شهر نشینی گذار خانواده از شکل خاص دودمانی به خانواده هسته ای مبتنی بر عشق رمانتیک که پیوند عاطفی عمیق زن و مرد در آن به لحاظ عاطفی وجود دارد مشاهده کرد.

در واقع جهان تازه با ارائه تعاریف تازه ای که از انسان و جهان پیرامون اش ارائه کرد، هم چنین با تحولی که در ابزار و شیوه های تولید اقتصادی فرآهم آورد زندگی اجتماعی را به سمتی پیش برد که امکان توجه بیشتر به خود بدون احساس گناه و شرم مذهبی و اجتماعی را به انسان هدیه کرد. در جهان تازه زنان برای به حرکت آوردن چرخ های صنعتی کارخانه های بزرگ به عنوان نیروی کار از خانه بیرون رفتند و دست رسی به منابع اقتصادی، ایشان را از حمایت های صرفا اقتصادی خانواده سنتی خارج ساخت و دامنه ارتباطاتشان با انسان های دیگر گسترده کرد؛ امکان پدید آمدن روابط عاطفی شخصی میان زن و انسان های دیگر فرآهم شد و خانواده های هسته ای بر اساس عشق و علاقه دو طرف شکل گرفت. در شرایط تازه و با گسترش هر چه بیشتر علم و صنعت انسان ها از یک طرف فراغت بیشتری برای پرداختن به خود و علایق فردیشان بدست می آوردند و از طرف دیگر علم پزشکی هر روز جنبه های تا دیروز راز آلود بدن انسان را بی پروا در دانشگاه ها و مراکز آموزشی دیگر رمز گشایی می کرد. همچنین دولت ها در طول زمان با تغییراتی که در کارکرد های شان به وجود آمده بود به حامی بزرگ شهروندانی تبدیل شده بودند که تحت تابعیتشان قرار داشتند. به این مسئله جایگزینی ایده های تازه و روش های جدیدی که توسط اندیشمندان علوم انسانی برای تعریف جهان وجود داشت و جایگزینی این ایده ها که به طور گسترده ای جهان بینی دینی را به چالش می کشیدند را باید در نظر گرفت. گسترش روز افزون فرد گرایی و قرار گرفتن اصل رضایتمندی افراد در جامعه چنان فراگیر شد که همه نهاد های اجتماعی و از جمله ازدواج را تحت تاثیر قرار داد و در برخی از کشور های جهان دوره های خاصی از بحران در خانواده را فرآهم آورد تا جایی که دولت های این جوامع به اجرای سیاست های تازه ای در جهت کنترل بحران پرداختند.

چنین به نظر می رسد که جامعه ایرانی در دوران گذار در حال تجربه کردن شرایطی مسشابه چیزی است که در بالا به ان اشاره کردیم. در واقع گسترش روز افزون شهر نشینی و روند رو به شتاب صنعتی شدن در جامعه ایرانی از چند جهت مشکلاتی را برای شکل گیری خانواده ایرانی فرآهم آورده است که در ادامه به آن ها خواهیم پرداخت.

به بیان دکتر  ابوالحسن تنهایی«ورود انسان به چهارچوبه موقعیت ساختاری درهر دوره تاریخی ، نقش هایی از پیش تعریف شده وجود دارند که به انسان تحمیل می شوند و انسان این نقش ها را بازی می کند ؛ به همان نحوی که بازنگری در صحنه تئاتر نقش تعریف شده ای را ایفا می کند. در هر صو رت،نقش های تحمیل شده بر انسان، بعضا کارکردهای قبلی را تضعیف و دچار فرسایش می کند. فرآیند تجددگرایی در جوامع بشری بی تردید ارزش ها و هنجارهایی جدید را از طریق ابزارها و عواملی همچون شهر نشینی، رسانه ها،سوادو .... بر جوامع بشری تحمیل می کند ،همانطور که خاصیت هر سیستمی می باشد ، ورود هر عنصر جدیدی حاکمیت کارکرد سیستم را دچار اختلال می‌کند و در این میان با ورود جریان تجددگرایی به ساختار اجتماعی جامعه ایرانی و بالطبع ساختار اجتماعی خانواده ایرانی، تغییراتی را بوجود آورده است و در این میان اگر برآیند کنش متقابل انسان ها را سرمایه اجتماعی بنامیم بی تردید نقشی بس موثر در تغییر و یا تضعیف و فرسایش سرمایه اجتماعی در جامعه ایرانی و بدنبالش خانواده ایرانی را بوجود آورده است. تجددگرایی و نوگرایی درجامعه ایرانی تاثیراتی بس شگرف بر چگونگی ارتباطات انسانی ازدواج (ودیگر گ.نه های ارتباط اجتماعی) بجای گذارده است و در این میان سرمایه اجتماعی انسان‌ها و خانواده را دچار مخاطره کرده است .»

خانواده ایرانی و مشکلات پیش رو

تغییرات اجتماعی و انسان جدید

چنان که پیش تر اشاره کردیم  شکل گیری خانواده جدید به میزان بسیار زیادی متاثر  از تغییرات پدید آمده در شرایط اجتماعی دو قرن اخیر است . «از نتایج این تحول می‌توان انتقال نقش‌های اقتصادی ، حفاظتی ، آموزشی ، تفریحی از خانواده به جامعه را نام برد . این انتقالِ کارکردهای خانواده ، به شکل روزافزونی در حال تکامل است . تغییر نقش تولیدی و مصرفی خانوادة سنتی و انتقال و واگذاری آن به نهادهای متعدد جامعة جدید ، زوال تدریجی خانوادة سنتی را به دنبال دارد . اشتغال و ورود زنان در امور اجتماعی نیز مزید بر علت می‌شود و به جایگزینی خانوادة جدید به خانوادة سنتی کمک می‌کند و از جانبی شاهد رقابت دیگر نهادها و سازمان‌هایی نظیر وسایل ارتباط جمعی با خانواده‌ایم ،‌ تکنولوژی عظیم ارتباطات در همه جا ، از جمله خانواده ، جای یافته و بدین قرار ، خانوادة نو ، در کنار وسایل ارتباط جمعی  اما با رقابتی جدی در کارکرد ها و نقش های اجتماعی اش مواجه شد. تا جایی که می توان گفت در شرایط جدید دیگر ذهن و روان فرزندان به تمام معنی در اختیار والدین‌شان نیست ، ‌گاه آنها خود پیام‌های دیگری را به خانواده می‌آورند و در این میان رسانه‌های ارتباط جمعی و در کنار دیگر نهاد های اجتماعی در نقش ورودی پیام های تازه اجتماعی به خانواده وارد عمل می شوند در شکل گیری و تعریف خواست ها، امیال و آزو ها و حتی نقش های اعضای خانواده تاثیر مستقیم می گذارند.»

نکته ای که در مسائل مربوط به جامعه شناسی جوانان به طور کلاسیک به آن پرداخته می شود فاصله معنا داری است که برای اعضای یک جامعه در حال توسعه و توسعه یافته میان سن بلوغ جنسی و بلوغ اقتصادی و اجتماعی به وجود امده است.  چنان که در بخش پیشین توضیح دادیم در ایران قدیم و بواسطه شکل خاصی که خانوده ایرانی داشت امکان تشکیل خانواده برای اعضای آن در آغاز بلوغ جنسی امکان داشت که هر کدام از افراد به طور طبیعی در خانواده به عنوان یک واحد تولیدی مشغول فعالیت اقتصادی بودند و در واقع نیاز های اقتصادیشان در خانواده و بواسطه فعالیتی که انجام می دادند تامین می شد. اما گسترش روابط جدید در جامعه ایرانی، گرایش به تحصیل و تخصصی شدن روز افزون مشاغل که تحصیلات اکادمیک را ضروری می گرداند و امکان برآورده شدن نیاز های جنسی ناشی از بلوغ در محیطی خارج از خانواده فاصله معناداری میان اتفاق افتادن بلوغ جنسی و بلوغ اقتصادی و اجتماعی را پدید آورده است که جامعه مذهبی ایرانی هنوز نتوانسته است راه کاری مناسب و مشروعی را برای حل مشکلاتی که در این فاصله اتفاق می افتد بیاندیشد و اجرا کند.

در این میان هستند سوالاتی که پرداختن به مساله تاخیر در سن ازدواج از نظر جامعه شناختی پاسخ به آن ها را الزامی می نماید. از جمله این‏که آیا به تأخیر انداختن زمان ازدواج با میل شخصی باز همان مسأله تأخیر در ازدواج است؟ براساس چه معیاری سن ازدواج در ایران بالا رفته است؟ آیا حفظ سن ازدواج به شکل سنتی آن موجب تولید ناهنجاری اجتماعی نخواهد شد؟ آیا در گذشته‏های تاریخی نیز بالا رفتن سن ازدواج، تأخیر تلقی می‏شد؟ آیا برای هر دو جنس، بالا رفتن سن ازدواج به یک اندازه به عنوان مسأله تلقی می‏شود؟ آیا تأخیر ازدواج فقط به معنای به تعویق افتادن مناسبات جنسی است و یا مسأله تعویق تشکیل خانواده نیز مطرح است؟ و آیا اقدامات انجام شده توانسته است در روند تأخیر در ازدواج مؤثر باشد؟

به هر حال نباید از نظر دور داشت که هنجارهای دینی و عرفی زیادی در جامعه ما به شکلی بسیار سخت‏گیرانه برای روابط میان دو جنس تعریف شده‏اند. و این در حالی است که تغییر معناشناختی و جایگاه روابط جنسی در زندگی، تنوع و شیوع بیماری‏های مقاربتی، افزایش عوامل رسانه‏ای تحریک جنسی{ و از این دست پدیده های جدید مورد فراموشی سیاست گذار فرهنگی و اجتماعی بوده و در نظر آورده نشده است.} شاید بتوان ریشه این موضوعات را در مدرنیته و تحولات ناشی از آن مطرح کرد. می دانیم که در دیدگاه گیدنز، صنعت‏گرایی، سرمایه‏داری و تسلط ارزش‏های سرمایه‏مدارانه، تقویت نهادهای نظارت اجتماعی، قدرت سازماندهی و پویایی نهادهای عصر تجدد و جهانی شدن از جمله ویژگی‏های دوران مدرنیته شناخته می‏شوند. همچنین  علل پویایی و تحرک خارق العاده عصر تجدد با سه عامل شناخته شده‏اند؛ جدایی زمان و فضا که بسیاری از پدیده‏های محلی را به وقایعی جهانی تبدیل کرده است، ساختکارهای تکه‏برداری شده (نشانه‏های نمادین و نظام‏های کارشناسی)، بازتابندگی نهادین یا حساسیت فوق‏العاده سازمان‏های جامعه مدرن برای پذیرش تغییراتی که براساس مشاهدات به سرعت در خانواده منعکس می‏شوند.

با توجه به این توضیحات است که تغییرات همومی اتفاق افتاده در ذهن و شکل سخت افزاری زندگی انسان ایرانی تحت تاثیر شرایط جدید را باید به عنوان یکی از مهم ترین دلایل تاخیر سن در ازدواج در نظر آوریم.

برای مثال باید به این نکته اشاره کنیم که در تحقیقات ارزش‏ها و نگرش‏های ایرانیان در سال‏های 80 و 82، میانگین سن مناسب برای ازدواج مردان، از نظر پاسخگویان، 25 سال و برای زنان 9/20 سال شناخته شده است. همچنین در بین حدود 4500 نفر از شهروندان ایرانی، حدود 52% با اولویت ازدواج فامیلی مخالف بوده‏اند. در مورد معاشرت پسر و دختر قبل از ازدواج، حدود 38% اعلام موافقت کرده و حدود 29% از افراد جامعه در مورد خواستگاری دختر از پسر برای ازدواج گزینه موافق را انتخاب کرده‏اند. حدود 92% نیز مخالف تعدد زوجات بوده‏اند. این آمارها همچنین نشان می‏دهند که نگرش‏های مربوط به کار زنان در خارج از خانه نیز بسیار متحول شده است. به همین نسبت 46% افراد مساله طلاق و 56% روابط نامشروع را به عنوان مسائل جدی اجتماعی می‏شناسند

در نهایت می توان این طور اظهار نظر کرد که، چند عامل تاثیرگذار در مسأله تأخیر در ازدواج به طور کلی عبارتند از:تغییر در هویت جنسی زنان، باز تعریف زنانگی شامل تمایل به اشتغال، تحصیل و مواردی از این قبیل، بازتعریف مردانگی که با مشکلات اشتغال و بیکاری، بلوغ اجتماعی دیررس همراه است و هزینه‏های گزاف، شرایط سنگین ازدواج و ... معرفی کرد. به این معنا برای بررسی پدیده مد نظر  باید به تغییرات کلان در جامعه نیز توجه داشت و بر همین اساس، عدم ثبات در بازار اشتغال و تسلط ارزش‏های اقتصادی را از جمله تحولات اقتصادی تاثیرگذار به حساب آورد. در حوزه تغییرات سیاسی نیز دخالت و نظارت دولت بر افکار عمومی، حکومتی شدن امور جنسی، شکاف ارزش‏های رسمی و غیررسمی، نظارت و تهدید عرصه عمومی را نباید از نظر دور داشت. در زمینه تحولات فرهنگی هم چنین باید به تغییر در الگوها و هنجارهای ازدواج، دنیاگرایی در گزینش اهداف زندگی، لذت‏گرایی و تنوع‏طلبی، تغییر در تعریف حدود اخلاق جنسی، تنوع‏پذیری ملاک‏های زیباشناختی و ... اشاره کرد

خانواده ایرانی و مشکل آموزش جنسی

یکی دیگر از مسائلی که درباره ازدواج در شرایط جدید ایران به آن می پردازیم مسئله بسیار مهم و اساسی آموزش در باره سکس و مسائل جنسی به افراد جامعه ایرانی است. مسئله ای پیش تر اشاره کردیم مهم ترین زمینه های بی دوامی بنیان خانواده در ایرانم امروز را رقم زده است چنان چه از آمار بر می آید 50 تا 60 درصد از طلاق ها در ایران به خاطر مشکلات جنسی زوجین و بیشتر نا رضایتی از رابطه جنسی بوده است. این مسئله وقتی اهمیت بیشتری پیدا می کند که آمار فوق را در چارچوب مباحث نظری پیش تر بیان شده در باب تغیر الگو های ذهنی و رفتاری جنسی انسان در دنیای جدید مورد بررسی قرار دهیم. همچنین با لحاظ کردن این مسئله اساسی که علی رغم شیوع رفتار جنسی خارج از ازدواج در سطوح غیر رسمی جامعه ایرانی هنوز تنها راه مشروع و به رسمیت شناخته شده برای پرداختن به سکس وارضای احساسات جنسی در ایران وارد شدن به ازدواج و تشکیل خانواده است. این مسئله به این واقعیت اساسی اشاره دارد که جامعه ایرانی، و به طور مشخص خانواده ایرانی، با حفظ اصول و قواعد سنتی مربوط به ازدواج با تغییر در الگو های ذهنی و رفتاری اعضای خود درباره خانواده مواجه است مسئله ای که به طور قطع از کارآمدی خانواده در بستر اجتماعی به عنوان یک خرده نظام اجتماعی که وظایف حساسی را در جریان توسعه سیاسی و اجتماعی بر عهده دارد کاسته و خانواده را از نقش فعالی که باید در دوران گذار ایفا کند به مسئله دوران گذار تبدیل خواهد کرد.

با توجه به مطالب فوق الذکر و با در نظر گرفتن شرایط ویژه ذهن ایرانی در دنیای جدید است که مسئله آموزش جنسی پیش از ازدواج اهمیت فوق العاده ای پیدا می کند.

بر اساس پژوهشی که درباره میزان تقاضای کالای جنسی در شبکه جهانی اینترنت از طریق امکانات جستجو گر گوگل انجام شده است ایران رتبه اول تقاضا برای این کالا در تمام جهان را به خود اختصاص داده است . این مسئله به خوبی این مسئله را روشن می کند که آشنایی انسان ایرانی با مسائل مربوط به سکس و جنسیت بیش از این که ناشی از یک شناخت انسان شناسانه و مبتنی بر دانش انسانی باشد از مجرای کالا ها و برنامه های تجاری صرفا برانگیزنده اتفاق می افتد. مسئله ای ککه در ادامه به آن خواهیم پرداخت.

یک بررسی واقع گرایانه از جریان مربوط به آموزش جنسی در ایران نشان می دهد که عملا نظام موفق آموزشی در حوزه مسائل جنسی برای ایرانیان وجود ندارد. در واقع آشنایی پسران و دختران ایرانی با سکس و رابطه جنسی به عنوان محور اصلی شکل گیری علاق و تشکیل خانواده مبتنی بر عشق رمانتیک به گذراندن یک درس یک واحدی در دوران تحصیل در دانشگاه و آموزش یک یا دو ساعته برای جوانانی است که در حال تشکیل دادن خانواده هستند و آن هم محدود می شود به خلاصه ای از راه های پیش گیری از بار دادری و توضیح مبهم و مختصری در باره بیماری های منقاربتی که با توجه به توضیحاتی که پیش تر ارائه کردیم و بر اساس تجربه های بدست آمده از آمار های طلاق در جامعه ایرانی به نظر ناکار آمد می آیند.

در واقع کوتاهی سیاست گذاران و مسئولین آموزشی در این حوزه شرایطی را پیش آورده است که در آن رمز گشایی از بدن برای پسران و دختران ایرانی بیش تر در حلقه دوستان و به صورت کنترل نشده ای اتفاق می افتد. بررسی شرایط ویژه حاکم بر آموزش جنسی در ایران مبین این مسئله است که -در حداقل در باره پسران- آشنایی با سکس و رابطه جنسی در دوران بلوغ و از طریق مشاهده تصاویر فیلم های تجاری پرنو در خفا و دور از نظارت والدین اتفاق می افتد. این ابهام در سایه ترسی که جوان ایرانی از بیان مسائل و سولات جنسی اش در خانواده و یا محیط اجتماعی در ذهن دارد بدن و به تبع آن رابطه جنسی را به جرگه رویاهای انسان ایرانی می راند. پس از آن است که جوان به واسطه رویا پردازی های جنسی و عاطفی اش تبدیل به موجودی می شود که در سراسر دوران جوانی درگیر توهمات جنسی عاطفی است. این مسئله بنا به بررسی های روانش ناختی انجام شده از یک طرف فرد را از واقعیت بدن و رابطه رضایت بخش جنسی دور کرده از طرف دیگر مجموعه ای از انسان های متوهم را به جامعه تزریق می کند که مهم ترین ویژگیشان میل به خشونت، پایین بودن آستانه تحمل و تحریک پذیری می باشد. اهمیت این موضوع تا حدی است که برخی از  تحلیل های روانش ناختی انجام شده در باره جوامع فاشیستی در اروپا رابطه مستقیمی بین انکار جنسیت و عدم اموزش صحیح جنسی به افراد جامعه و ذهنی و راز آلود شدن بدن و رابطه جنسی اعضای جوامع فاشیستی بر قرار کرده اند. این نظریات فارق از میزان درستی و اطلاقشان به هر حال به نکته مهم و پذیرفته شده ای در روان شناسی اجتماعی اشاره می کنند که عبارت از این که عدم ارائه آموزش های جنسی منطقی منطبق با اصول اجتماعی و فرهنگی در هر جامعه امکان گسترش استعاد بروز رفتار پوپولیستی و غیر خردمندانهرا در آن جامعه افزایش می دهد.

این مسئله وقتی در باره رفتار جنسی زنان ایرانی تحقیق و بررسی می کنیم ابعاد نگران کننده تری به خود می گیرد. زن ایرانی که از ابتدا به عنوان یکی از پایه های اصلی و می توان گفت مهم ترین پایه قوام و دوام خانواده در بطن فرهنگ ایرانی در نظر گرفته شده است تغریبا در تمام دوران زندگی اش در باره تن و اندام جنسی اش کم ترین آموزش را می بیند و به بهانه حفظ عفت و حیا و شرم اجتماعی از ساده ترین آموزش هایی که برای ایفای نقش تعریف شده اجتماعی اش لازم دارد محروم می شود. اهمیت این مسئله وقتی بیشتر مشخص می شود که ببینیم در جامعه امروز ایرانی به واسطه تضعیف کنترل های درونی مردان و عدم وجود قوانین حمایتی از زن به خاطر زنانگی اش و در سایه عدم اگاهی زن از مسائل جنسی و جنسیتی اش هر روز با رشد آمار سوء استفاده جنسی از زنان مواجه ایم.

از طرف دیگر فقدان آمورش صحیح و سیستماتیک جنسی به زنان ایشان را به انسان هایی درگیر احساس شرم و گناه از زن بودن تبدیل کرده و اغلب موجودات ترسویی را پدید اورده است که همواره در معرض سوء استفاده قرار گرفتن اند. اهمیت موضوع با در نظر گرفتن این مسئله بیشتر مشخص می شود که احساس شرم از زنانگی بعضا تا سال های پایانی عمر در زنان ایرانی دوام دارد. این احساس امکان دست یابی به رضایت مندی از روابط جنسی در چارچوب خانواده را از زن ایرانی سلب می کند و او را به جایی می رساند که عشق جنسی برایش مفهومی بی معنا و رابطه جنسی تبدیل به انجام وظیفه ای درد آور در چارچوب خانواده می گردد. شکل گیری این تصور در زن و فرآیند ناقص و بعضا مبتذل بلوغ جنسی و عاطفی پسران ایرانی پیش از ازدواج تا جایی ادامه پیدا می کند که خانواده های ایرانی را به راحتی در معرض فروپاشی قرار می دهد.

نباید از نظر دور داشت که مسائل جنسی،در روانشناسی جدید، عامل اساسی در شکل‌دادن شخصیت فرد است. در واقع فقدان آموزش جنسی مناسب برای پسران و دختران ایرانی در سال های گذشته مشکلات زیادی را در دو حوزه فردی و اجتماعی به وجود آورده است. و علاوه بر پیش آوردن شرایط بحرانی برای خانواده ایرانی به عنوان عامل تشدید گرایش به رفتار های پر خطر جنسی خارج از روابط پذیرفته شده اجتماعی قابل طرح و بررسی است.

سکس و روابط جنسی بیرون از ازدواج

 می دانیم که« پدیده های اجتماعی، پدیده های متصلب و خشک و لایتغیری نیستند، پدیده های اجتماعی ترکیبی از ذهنیت و معنا و غا یت هستند و هیچ گاه به نهایت و اتمام نمی رسند، پدیده های ناتمامی هستند که همواره در حال تغییر و شدن هستند، به خصوص این که پدیده های اجتماعی در یکدیگر تاثیر می گذارند و یکدیگر را مشروط و محدود می کنند. و پدیده های اجتماعی در حال ترکیب و تغییر هستند . » 

باید در نظر  داشت که تعامل شیوه های اندیشیدن با شرایط عینی زیست در جامعه، موقعیتی را پیش می آورد که در یک جریان مداوم و اغلب آرام تغییر در هرکدام از وجوه دوگانه زندگی انسان هنجار ها و الگو های تازه رفتار را پدید آورده و گاه روش های پیش تر طرد شده را مشروعیتی دوباره می بخشد. این در حالی است که تغییرات آرام و پیوسته فرهنگی و ذهنی  که در رفتار فردی و معمولا در حوزه خصوصی و غیر رسمی اتفاق می افتد ورای ساز و کار های خشک و تنبل رسمی روش های خود انگیحته را طراحی، تجربه و ارزیابی می نماید. در این زمینه باید به این نکته اساسی اشاره کرد که غفلت سیاست گذارن رسمی و دلتی از جریان تغییرات ذهنی و اجتماعی و چگونگی کیفیت و کمیت زایش خود انگیخته فرهنگی و احتمالا تلاش برای مقابله با الگو های به رسمیت شناخته شده رفتار اجتماعی،هر جامعه را با مخاطرات جدی و در نهایت فروپاشی ناشی از انقلاب ذهنی پدید آمده در مقابل ساختار فرسوده  مواجه خواهد کرد. این طور به نظر می رسد که دولت ها، مخصوصا دولت های ایدئولوژیک که شکل گیری یک رفتار اجتماعی را در مقابل خواسته ها و الگو های فرهنگی خود می دانند تنها با شناسایی زمینه های تغییر و حمایت از بخش های در معرض آسیب می توانند نقشی در شکل و محتوای تغییرات اتی داشته باشند.

در این میان یکی از مشکلات مهمی که جامعه ایرانی با آن مواجه است مسئله زنان سرپرست خانوار است. که در این بخش سعی خواهیم کرد به مسائل مربوط به این بخش از جامعه بپردازیم.

« یکی دیگر از شواهد عمده تغییر در خانواده افزایش درصد زنان سرپرست خانوار است . در سال 1375 حدود 8 درصد از خانواده های کشور دارای سرپرست زن بوده است . از بین این زنان حدود 8/15 درصد شاغل و 20 درصد دارای درآمد بدون کار و 58 درصد خانه درا بوده اند. ( واحد آمار و انفورماتیک دفتر مشارکت زنان ریاست جمهوری ،‌1376: ص 7).

براساس سرشماری سال 1375 ازبین حدود 12 میلیون خانواردرکشور،بالغ بر 8.4 درصدآنان دارای سرپرست زن میباشد. به بیان دیگر و بر اساس آمار یاد شده از میان بیش از یک میلیون نفر زنان سرپرست خانوار در ایران 34.5 درصد به تنهایی سرپرستی خانوار رابعهده داشتند ارقام مربوط به ساختار سنی این گروه از زنان حاکی است که حدود 26 درصد آنان در گروه سنی25 تا 44  سال ،38 درصد بین 45 تا 64 سال و32 درصد نیز بین سنین 65  ساله وبالاتر قراردارند . به بیان دیگر هرچه سن زنان افزایش می یابد احتمال قرارگرفتن آنان در بین گروه زنان سرپرست خانوار بیشتر می شود .دلایل عمده این پدیده براثر وقوع دو اتفاق است : نخست فوت همسر که70 درصد این گروه را بخود اختصاص می دهد ودر وهله دوم عامل طلاق است که 5 درصد آنان در شهرها و 2 درصد درروستاها را دربر می گیرد . همچنین   ازکل خانوارهای دارای سرپرست زن 17 درصد از نظر اقتصادی فعال و 21.5  درصددارای درآمد بدون کار بوده وفقط  55.5 درصد به عنوان خانه دار ازنظراقتصادی غیر فعال تلقی شده اند .این وضعیت که در بین زنان شهری بیش از روستایی عمومیت دارد گویای آسیب پذیری وضعیت این دسته از زنان می باشد .به بیان دیگر 62.5 درصد این گروه از خانوارها فاقد فرد شاغل می باشند و دراین میان  26 درصد دارای فقط یک نفر شاغل است . از نظر گروهبندی اصلی شغلی17 درصد زنان شاغل سرپرست خانوار نیز شواهد حاکی است زنان سرپرست خانوار در مناطق شهری عمدتا بعنوان متخصص با 22درصد ، صنعتگر با 18 درصد ، کارکنان خدماتی وفروشنده با23 درصد ، کارگر ساده با 12 درصد و کارمندان اموردفتری واداری با 10 درصد مشغول فعالیت هستند .این میزان در مناطق روستایی عمدتا بعنوان کارکنان ماهر کشاورزی با 49 درصد ، صنعتگر با 19 درصد وکارگر ساده با 12 درصد پراکنده است

جمعیت قابل توجهی که به واسطه عدم حمایت قوانین اجتماعی و کار از آن و همچنین با توجه به شرایط فرهنگی حاکم به جامعه ایرانی در معرض بیشترین آسیب های اجتماعی از جمله اسیب های جنسی قرار دارد. به عبارت بهتر تالی فساد زندگی زنان بدون مردان ! نه تنها گریبان زنان بازمانده وسرپرست خانوار را به تنگ می آورد ،بلکه فرزندان این خانوارها نیز بطور بالقوه در معرض آسیب های اجتماعی بسیاری از قبیل فرار کودکان از جمله دختران ، کار کودکان درمشاغل سیاه وغیررسمی ،بزهکاری اجتماعی ، محرومیت از تحصیل و سوء تغذیه  قرار میگیرند.

نباید از نهظر دور داشت که مجوعه شرایط در نظر گرفته شده برای انسان ایرانی در جهان جدید آغشته به نگاه نوستالژیک نسبت به سنت است. چنان کهگویی انسان در گیر در شهر و روابط جدید سودای روستا و زندگی سنتی و آرامش نهفته در آن را می کند. این خصوصیت عمده جوامع در حال گذار است. در واقع ذهن انسان ایرانی به صورت قابل توجهی در میانه تغییرات ظاهر شده مدرنیته و تغییرات در حال رخ دادن در حوزه فرهنگمدرن دچار اختلال در رفتار شده است. به طوری که درباره خانواده می توانیم تمایل به بروز دادن رفتار سنتی در رابطه مبتنی بر اشکال مدرن مخصوصا در باره نقش های اجتماعی و اقتصادی در مردان و زنان را در نظر گرفت. این مسئله به طور عمده مشکلات برآمده از جدایی زن و شوهر را با افزایش تاثیر گذاری همراه می کند. به بیان دیگر ازدواج و طلاق بر پایه عشق رماتیک و علایق عاطفی و جنسی فردی شده زن ایرانی را در جایگاهی قرار می دهد که همواره به لحاظ اقتصادی و اجتماعی در معرض از دست دادن امتیازات درون ازدواج است و از طرف دیگر شاختار اجتماعی و اقتصادی برای او امکان وارد شده به بازار مار را فراهم نیاورده، باور های ذهنی و فرهنگی زندگی مجردی مخصوصا پس از طلاق و یا فوت همسر را برای او دچار مخاطره می کند. این عدم توانمدی رن ایرانی در جریانی قرا می دهد که همواره به لحاظ روانی و اجتماعی خطر آفرین و آزار دهنده است.

نتیجه گیری

براساس مطالبی که پیشتر به آن ها پرداختیم جامعه ایرانی به عنوان یک جامعه در حال گذار با تغییراتی در الگو های ذهن و عمل در قبال خانواده مواجه شده است. تغییراتی که لازم است بر اساس آن ها مفاهیم مربوط به این حوزه باز تعریف و نهاد های جدید متناسب با ان ها تولید و یا نهاد های پیشین باز تعریف شوند.هم چنین با توجه به مسائلی که درباره عشق رمانتیک و درک جدید ذهن ایرانی از مفهوم لذت در ازدواج مطرح کردیم این طور به نظر می رسد که آموزش های روش مند جنسی حول محور بدن به عنوان مگا ماشین لذت، ازدواج و خانواده به عنوان نهاد های تعریف شده در فرهنگ ایرانی برای ارضای میل و مسائل مربوط به جنس و جنسیت باید به عنوان ضرورت اصلی و در اولویت مطالعات اجتماعی و سیاست گذاری های عمومی قرار گیرد.

منابع:

-   برنز، اریک1382، نویسندگان قرن بیستم فرانسه(میشل فوکو)، چاپ سوم،ترجمه بابک احمدی. تهران، نشر ماهی.

-   فوکو، میشل1384،اراده به دانستن،چاپ سوم، نیکو سرخوش و افشین جهان دیده،تهران، نشر نی

-   لش، اسکات1383، جامعه شناسی پست مدرن،حسن چاوشیان،تهران، نشر مرکز.

-   گیدنز، آنتونی1383، جامعه شناسی، منوچهر صبوری، تهران، نشر نی.

-آزا د ار مکی،تقی،جا معه شنا سی خانو اده ایر انی،انتشا رات سمت،چا پ اول،سال 1386 .

-ریتزر،جر ج-نظر یه ها ی جا معه شنا سی در دو را ن معا صر،ترجمه منوچهر ثلا ثی.

-تنهایی،ابوالحسن-درآمد ی بر مکا تب جا معه شناسی،سال 1384.

آزاد ارمکی و همکار ،تحلیل ارز ش ها ی سنتی و مدر ن در سطو ح خرد و کلا ن،،نا مه علو اجتما عی ایر ان بها ر 1386،شما ره  پیاپی30 .

-اینگلها رت،رو نا لد(1373 )تحو ل فر هنگی در جامعه پیشر فته صنعتی،تر جمه مر یم و تر،چا پ اول.تهر ا ن،انتشا را ت کو یر.

-بشیر یه،حسین(1373 )یکسا ن سا زی،یکتا انکا ری،دیا لکتیک تا ریخی و مسا ئل تو سعه سیا سی در ایر ا ن،تهر ان،فر هنگ تو سعه،شماره 17.

-ر فیع پو ر،فرا مرز(1376)تو سعه و تضاد،تهر ان،مر کز جا پ و انتشارات دا نشگا ه شهید بهشتی.

- خانواده ایرانی درمعر ض تحول وگذاراست یافروپاشی و زوال؟نویسنده:عالیه شکر بیگی

- sociology and the body, Nick Crossley

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد