جریان شناسی محافظه کاری* در داخل جمهوری اسلامی ایران

تجربه بیست و هشت ساله حکومت داری در نظام جمهوری اسلامی ایران زایش یک نوع جدید از مردم سالاری را در بطن تاریخ سیاسی ایرانیان به همراه داشته است که به نظر می رسد به هر ترتیب متناسب با خواست تاریخی- فرهنگی شهروندان ایرانی می باشد.

یکی از مهم ترین شاخصه های جمهوری اسلامی به عنوان محصول انقلاب فرهنگی - سیاسی سال پنجاه و هفت ایرانیان به وجود آمدن امکان جابجایی روش مند نخبگان سیاسی و تولید نیروهای اصلاح طلب در چارچوب های گفتمان سیاسی نظام، متناسب با ضرورت های زمانی و واقعیت های اجتماعی جامعه ایرانی، بوده است. اهمیت این مسئله وقتی روشن می شود که در بررسی تاریخ سیاسی بیست و هشت سال گذشته پیدایش ایده های نوین سیاسی در فکر و روش های حکومت داری ایرانی را برآمده از خواست بدنه اجتماعی نظام و به عنوان پاسخ نخبگان سیاسی حاضر در درون گفتمان نظام اسلامی به نیاز های ذهنی و خواست های عینی شهروندان ایرانی بدانیم.به این اعتبار جریان شناسی نیروهای فعال سیاسی که قائل به فعالیت در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران هستند برای کنش گران عرصه عمومی به نظر حیاتی می آید.

چیزی که این نوشتار قصد پرداختن به آن را دارد در واقع چگونگی تقسیم بندی صورت گرفته در میان آن بخش از نیرو های انقلاب اسلامی است که در واقع می شود آن ها را در ادبیات علمی، محافظه کاران ایرانی نامید؛ گروهی که به حرکت در چارچوب آرمان های آغازین انقلاب اسلامی هستند.


اگر بخواهیم به صورت کلی مشخصه های این گروه را بیان کنیم می شود به چند نکته اساسی در مورد ایشان اشاره کرد.

نقاط اشتراک محافظه کاری ایرانی

  محافظه کاران ایرانی در چند نقطه با هم اشتراک اساسی دارند؛ که شاید مهم ترین آن ها اهمیت توجه به آرمان های اولیه انقلاب اسلامی و همچنین توجه ویژه به روش های حکومت داری از منظر رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی و در ادامه مد نظر گرفتن سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه ای به عنوان مانیفست های سیاسی می باشد. از منظر ایشان همچنین ضرورت های تقویت و تاکید به اصل اساسی ولایت مطلقه فقیه بعنوان شالوده قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مورد اجماع است. از مهم ترین اشتراکات دیگر محافظه کاران ایرانی می شود به ضرورت های تبعیت قانون وضع شده انسانی با متون مقدس دینی و تلاش حکومت برای اجرای صحیح الزامات دینی در زندگی اجتماعی و حمایت از برنامه های مذهبی اشاره کرد.

از دیگر مسائلی که این جریان سه گانه به آن پایبند و حول آن اتفاق نظر دارد نقش مهم و اساسی دولت و ضرورت مداخله آن در برنامه ریزی فرهنگی و در واقع اهمیت تلاش های دولتی برای برنامه ریزی فرهنگی و به معنای دقیق تر اجرای پرو‍ژه های «مهندسی فرهنگی» برای هدایت شهروندان ایرانی در مسیر های صحیح زیست اجتماعی و فردی شده است. در واقع فضای کلی حاکم به ذهن بزرگان این جریان برآمده از یک نوع نگاه ارگانیکی به جامعه است که به صورت منطقی میزان دخالت دولت در جامعه مدنی و حوزه های مربوط به عرصه عمومی و حتی- در نگاه های جزمی تر این جریان- حوزه خصوصی شهروندان ایرانی را به دنبال خود می آورد. محافظه کاران ایرانی هم چنین مخالفت شدیدی با جریان های مدعی« نوآوری» در جامعه ایرانی دارند. ایشان با درجات مختلف در عقیده و روش- معتقدند به ضرورت حفظ ساختار های مستحکم سیاسی و مهم تر از آن فرهنگی جامعه ایرانی بعنوان امر آزموده و از سوداگری سیاسی و فرهنگی به طور جدی دوری می نمایند.

به لحاظ اقتصادی معمولا اعتقاد به اقتصاد دولتی سرلوحه رفتار اقتصادی محافظه کاران ایرانی بوده است. در واقع دغدغه اساسی محافظه کاران ایرانی عدالت و برنامه های رفاهی بوده است. البته این شاخص در میان جریان های سه گانه محافظه کاری در ایران به یک میزان نمود نداشته و در مراحلی- بسته به اقتضاعات سیاسی اجتماعی- نسبت به این تمایلات گرایش بیشتر یا کمتری از سوی این جریان نشان داده شده است. محافظه کاران ایرانی خود را بعنوان حامیان اساسی درکی از جامعه می دانند که در آن زندگی بشری همواره در معرض شهوات و اسیر افراط و تفریط های برآمده از زیاده خواهی انسانی اتفاق می افتد. ایشان خرد انسانی را عاجز از برنامه ریزی بلند مدت و صحیح می دانند و برای کنترل کج روی های آن نص دینی را بعنوان میزان صحت خرد ورزی می دانند. جریان های سه گانه محافظه کاری در ایران همچنین در مورد روابط خارجی و کنش در جامعه بین الملل مشترکا در مورد رفتار های یک جانبه قدرت های بزرگ بدبین بوده نظریه های واقع گرایانه در روابط بین الملل را توجیهی برای زور گویی و استثمار ملت های ضعیف جهان می دانند. ایشان هم چنین به پیروی از اشارات صریح قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به حمایت  از تمامی نهضت های آزادی بخش در جهان متعهد اند و در واقع به دنبال گسترش آرمان های انقلاب اسلامی به تمام جهان از جمله کشورهای عقب نگه  داشته شده برای رهایی از سلطه قدرت های بین اللملی می باشند.

پاسخی که این جریان ها برای رفع مشکلات فرهنگی و اجتماعی جامعه ایرانی دارند هر کدام به نسبت های گوناگون- توجیهاتی برآمده از ذهن اسلامی ایشان است.

در پایان این بخش باید به این نکته اساسی اشاره کرد که تا پیش از پایان سال های منتهی به دهه 80 همه پارامترهای یاد شده در قالب یک جریان به زیست در جامعه سیاسی ایران ذیل عنوان راست سنتی می پرداخت. با آغاز دهه 80 و در فاصله دوران هشت ساله اصلاحات و معرفی نسل جدیدی از مدیران و نظریه پردازان امر سیاسی در داخل جریان یک پارچه محافظه کاری ایرانی این جریان به سه گروه متفاوت با برداشت های گوناگون از سیاست ورزی در میان نخبگان تقسیم شد.

 در ادامه سعی می کنیم تا به تبیین این سه جریان و تفاوت های ایشان در نظر و روش های سیاست ورزی بپردازیم؛ و پیش از هرچیز به گروه مادر یعنی راست سنتی که در این مقاله ایشان را محافظه کاران سنتی نامیده‌ایم خواهیم پرداخت.  

محافظه کاری سنتی

محافظه کاری سنتی عنوانیست که برای آن دسته از نیرو های فعال سیاسی در چارچوب جمهوری اسلامی انتخاب کرده ایم که معمولا بعنوان «راست سنتی» شناخته شده اند. این جریان بیشتر حول فعالان سیاسی ای شکل گرفته است که در جریان های منتهی به انقلاب اسلامی حضور فعال داشته اند و دوران رهبری حضرت امام خمینی را تجربه نموده دوشادوش ایشان با رژیم پهلوی مبارزه نموده اند. این گروه بیشتر در حزب موتلفه تمرکز دارند. روزنامه رسالت بعنوان سخنگوی غیر رسمی ِشان در واقع محل مناسبی است برای تجمیع نظرات این جریان. همچنین در نسل جدید نخبگان سیاسی ایران جامعه اسلامی مهندسین و فعالان ذیل عنوان پیروان امام و رهبری را می شود قرار داد.

محافظه کاری سنتی در واقع آن بخشی  از کنشگران سیاسی را در بر می گیرد که بنیان عمل خود را بر اساس آرمان های اولیه انقلاب اسلامی و رهبری حضرت امام خمینی قرار داده اند. این جریان همواره در پی حرکت متعصبانه- تعصب در ادبیات محافظه کاری در واقع برآمده از احترام آگاهانه است و نه پیروی کور کورانه- در چارچوب درک مشخصی است از دو اصل اساسی که پیش تر به آن اشاره نمودیم. همچنین نسبت به هر گونه حرکت اصلاح طلبانه در روش و نظر بدبین بوده عمیقا به کنترل فرهنگی و سیاسی دولت اعتقاد دارد.

یکی از ریشه های اساسی رفتار در روش های این جریان بدگمانی نسبت به نیرو های بیرون از سازمان خود، تلاش برای حرکت به سمت جامعه تک صدا- و نه ضرورتا اقتدار گرا- ست.

محافظه کاری سنتی در واقع بستر شکل گیری دو جریان مهم و تاثیر گذار دیگری است که بعد ها با فاصله گرفتن از مدیران و حتی روش های راست سنتی و در اوایل دهه 80 ذیل عنوان اصول گرایی در جامعه ایرانی نمود پیدا کرده و اینک مشغول فعالیت سیاسی است.

شاید بیشترین تاثیر راست سنتی در شکل گیری گروهی نمود داشته باشد که  آن را تحت عنوان  «بنیاد گرایان سنتی» بررسی خواهیم کرد؛ دلیل این ادعا را این می دانیم که بنیاد گرایی سنتی که به عبارتی کنش گران آن را« نو محافظه کاران ایرانی»نامیده ایم بخش سازمانی و عملیاتی جریان راست سنتی بوده است.

بنیاد گرایان سنتی«نو محافظه کاران»

بنیاد گرایی سنتی در واقع محصول رشد احساس اعتماد به نفس در میان آن بخش از سازمان محافظه کاری سنتی است که به عنوان نیرو های عملیاتی و برای خنثی کردن حرکات- به زعم راست سنتی- ضد انقلاب و یا جلوگیری از انحرافات فرهنگی و اجتماعی به صورت نوعی از  گروه فشار سیاسی- اجتماعی و تحت عنوان «حزب الله» شکل گرفته بود. در واقع پیاده نظام های راست سنتی که خود را برای به عده گرفتن مسولیت های مختلف در مدیریت سیاسی آماده می دیدند با جدا شدن از محافظه کاران سنتی در جریان دومین دوره از انتخابات شورای اسلامی شهر در تهران و همچنین به طور سازمان یافته در جریان انتخابات مجلس هفتم بعنوان یک نیروی ایدئولوژیک وارد عرصه سیاسی شدند.

این جریان با تکیه بر برداشتی جز می از قوانین اسلامی از فضای رخوت و نا امیدی پیش آمده در دوران هشت ساله اصلاحات که به ایجاد نوعی از بیماری فراگیر اجتماعی در جامعه ایرانی منتج شده بود و همچنین اقبال پایین مردم نسبت به بزرگان جریان راست سنتی و با استفاده از رفتار های پیچیده پوپولیستی موفقیت هایی را در دومین دوره از انتخابات شورای شهر و همچنین انتخابات مجلس هفتم به دست آورد. گسترش روابط سازمانی گروهی که قرار بود تنها بعنوان گروه فشار در جامعه ایرانی زیست داشته باشد آن را به گروهی تاثیر گذار در زنگی سیاسی ایرانیان در سال های اخیر تبدیل کرده است.

اهمیت این گروه از آن جایی ناشی می شود که به هر ترتیب تصدی بخش های مهمی از امور سیاسی جامعه ایرانی را در اختیار گرفته است و اشتهای زیادی برای ایجاد تک صدایی- دقیقا به معنای تمامیت خواهی- در رفتار های آن وجود دارد. به همین منظور لازم است تا پیش از پرداختن به بخش بعدی این نوشتار خصوصیات عقیدتی و رفتاری این گروه مورد بررسی قرار بگیرد.

بنیاد گرایی سنتی یا به تعبیری که پیش تر به کار بردیم نو محافظه کاری ایرانی در واقع آن سازه فکری است که بر یک سری تصورات ذهنی از اسلام و حکومت داری ساخته شده است و درست همانند همه انواع بنیاد گرایی محصول برخورد ذهن انسان جزمی با اعتقادات سنتی در جهان مدرن و لوازم تجدد است. در جامعه ایرانی یک تفاوت اساسی میان این جریان با بنیاد گرایی در دیگر کشور ها وجود دارد که خطرات ناشی از کنش آن را بیشتر نموده است. در واقع نکته ای که در مورد بنیاد گرایی ایرانی می شود به آن اشاره کرد تلاش این جریان برای همراهی با مردم سالاری و استفاده از ظرفیت های آن برای قبضه قدرت است.

رفتار شناسی این جریان برای ذهن نگارنده نکاتی را مشخص می کند که در این بخش به آن می پردازیم.

کمی پیش تر به این نکته اشاره شد که محافظه کاری ارتجاعی یک سازه جزمی و ایدئولوژیک است  و در بعضی از رفتار های خود بعضا در مقابل با آرمان های اولیه انقلاب اسلامی قرار می گیرد.

این جریان با درک نا‌‌‌صحیحی که از امر سیاسی دارد همواره به دنبال طرح افشاگری در حوزه های گوناگون سیاسی و اقتصادی بوده است. همچنین به واسطه درک ناصحیحی که از تاریخ حکومت داری در اسلام دارد به دنبال حذف هر گونه تحول فرهنگی بوده در دورنمای ذهن خود در فکر پی ریزی دولت همه کاره با قدرت زیاد نفوذ و آن هم نفوذ با استفاده از قدرت فیزیکی بوده است.

در حوزه اقتصاد این جریان با ادعای تلاش برای تحقق عدالت اقتصادی و اجتماعی همواره بدنبال فربه نمودن دستگاه دولتی و تصدی گری روز افزون در امر اقتصادی می باشد. در حوزه رفتار سیاسی محافظه کاران ارتجاعی در مورد سیاسیت داخلی قائل به حذف همه انواع آزادی های سیاسی و اجتماعی بوده و در حال پی گیری مدل های منسوخ و شکست خورده «مهندسی فرهنگی» می باشند. مسکوت گذاشتن خرد انسانی به نام دین و خدا از مهم ترین خصوصیات این جریان سیاسی است. به همین ترتیب در امر سیاست خارجی این گروه عمیقا پی‌گیر رفتار های غیر عقلانی و سوداگرنه ای هستند که نشان می دهد در میان ایشان درک درستی از منافع ملی وجود ندارد. گریز از هنجار های بین المللی و رفتار های خارج از توافقات بین المللی که در واقع ضامن صلح بین الملل و نشانه احترامی است که هر ملت برای خود قائل است و حرکت به سمت ایجاد عدم ثبات منطقه ای و بین المللی با اعتقاد به حقانیت خود و مسدود کردن راه های منتهی به گفتگو، همه و همه نشانه های خرد گریزی در میان ارتجاعیون اصول گراست. مسئله ای که بیشتر در روش نو محافظه کاران آمریکایی با آن مواجه می شویم.

اما سومین دوره انتخابات شورای اسلامی شهر در تهران حضور جدی جریان سوی از محافظه کاران را به همراه داشت که پیش از این حول محور اندیشه ها و شخصیت شهردار امروز تهران محمد باقر قالیباف شکل گرفته است که خود را بعنوان اصول گرای ِ اصلاح طلب معرفی می نماید. این آخرین گونه محافظه کاری ایرانی است که قصد داریم به آن بپردازیم. جریانی که با اعتقاد به اعتدال در روش و توجه به خرد در برنامه ریزی تلاش می کند تا آینده بستری  برای جامعه ایرانی به تصویر بکشد.

محافظه کاران کلاسیک‌ « اصول گرایی اصلاح طلبانه»

پیش از آن که بخواهیم در مورد این جریان سوم توضیحی ارائه بدهیم لازم است تا به تبیین چرایی استفاده از مفهوم محافظه کاری کلاسیک برای این جریان بپردازم.

محافظه کاری کلاسیک از این جهت برای این جریان استفاده شده است که ایده های این گروه در واقع نمونه بومی شده ایده‌های محافظه کاران کلاسیک اروپایی البته با تاکید بیشتر به مفهوم اصلاح طلبی است. به این معنا اصول گرایی اصلاح طلبانه مجموعه ایده هایی است که با تاکید به ضرورت حفظ ارزش های نظام اسلامی و اعتقاد به ظرفیت های قانون اساسی و در نظر گرفتن اصل ولایت فقیه بعنوان نماد میثاقی برای مردم ایران  به عنوان سنت معتقد است که برای رسیدن به زیست محیط بهتر سیاسی و اجتماعی ایرانیان می شود به برنامه ریزی پرداخت. در واقع این جریان با تکیه بر خرد گرایی در چارچوب مفاهیم دینی به دنبال دست یازیدن به گونه ای از درک اجتماعی است که انسان ایرانی را در بهره مند کردن از مواهب تجدد و تو امان حفظ ارزش های معنوی یاری رساند.

گفتمان اصول گرایی اصلاح طلبانه با پذیرفتن ضرورت ایجاد تحول در ایده و روش های سیاست ورزی بدنبال جایگزینی افراط های لجوجانه بخشی از جریان اصلاح طلبی و تفریط های کور بنیاد گرایی است. در واقع این گفتمان با اعتقاد به ظرفیت های جامعه ایرانی برای حرکت در مسیر های رو به رشد و اصلاحی معتقد است که می شود در یک فضای منطقی با شهروندان ایرانی و همچنین در نگاه کلان با شهروندان جامعه جهانی و از همه مهم تر دولت ها بعنوان نمایندگان ملت های جهان وارد گفتگوی سازنده شد. این جریان در واقع تجلی آرمان های اساسی انقلاب اسلامی ایران را در گفتمان مقام معظم رهبری پی گیری می کند به گونه ای که می شود از آن بعنوان رهیافتی برای ایران آینده یاد کرد.

یکی از شاخصه های اساسی اصولگرایی اصلاح طلبانه، اعتقاد  بر خرد پنهان نهفته در سنت است. این جریان با اعتمادی که بر سنت دارد سعی می کند با شناخت واقعیت های اجتماعی و استفاده از برنامه ریزی خردورزانه برخلاف خردگریزی شناخته شده نزد محافظه کاران بنیادگرا- واقعیات سیاسی و اجتماعی را متناسب با ضرورتهای سنت تفسیر کرده، اولی را با ظرفیت های پنهان دومی به سامان برساند.

این جریان به عنوان جدیدترین گونه زایش اجتماعی درون گفتمان جمهوری اسلامی می رود، تا آینده‌ای دیگرگون را برای حیات سیاسی در ایران رقم بزند. 

* اطلاق مفهوم محافظه کاری به جریان هایی که این نوشته به آن ها اختصاص دارد با یک رویکرد علمی و در چارچوب مفاهیم برخاسته از گفتمان های آکادمیک علوم سیاسی بوده است. به این معنا نویسنده مقاله محافظه کاران را بعنوان گروهی که نسبت به نوآوری بدبین و معتقد به جریان خرد پنهان در سنت ها ست در نظر آورده است. آن مجموعه ای که ذیل عنوان سنت برای نویسنده مطرح اند مجموعه متون دینی مربوط با امر حکومت داری و البته روش ها و ایده های حضرت امام خمینی(ره)، آرمان های اساسی انقلاب اسلامی در سال 57 و همچنین نگرش های مقام معظم رهبری در حکومت داریست.