خود بیمار، فردیت در مقابل جامعه

مقدمه:

معمولا پذیرفته می شود که فرد گرایی یکی از ویژگی های مشخص جهان مدرن است(پیتر کیوستو،1948). در واقع در جریان گذار انسان از جهان سنت به جهان جدید، رهایی از اجبار جهان سنت انسان را به یک جور آگاهی از وجود تمایز یافته خود رسانید. سپس کنش او را بر اساس این آگاهی به عنوان یک فرد مستقل از جامعه و براساس تصوری که از خود و دیگری و هم چنین فضای کنش- اجتماع- دارد شکل و قوام خاصی داد.

پذیرفته شدن این ایده همواره ذهن پژوهش گر مسائل اجتماعی را با مجموعه از پرسش های تازه ای درباره چونگی ارتباط فرد تمایز یافته انسانی با جامعه مواجه کرده است. آن چهع در این بخش به آن خواهیم پرداخت چگونگی کیفیات این رابطه و بررسی مسائل مربوط به فردیت و جامعه در ایران خواهد بود.


در نگاه نخست چنین به نظر می رسد که جامعه و فرد از جهات متفاوتی در مقابل هم قرار دارند. به طوری که در حالی که فرد گرایی غالباً مشکلی بالقوه  توصیف می گردد، جامعه معمولاً به عنوان چیزی خواستنی تعبیر می شود.

ارزیابی میزان درستی گزاره فوق ارتباط مستقیمی دارد با تصوری که در ذهن پژوهش گر از واژه ی فرد و معنای فردیت ونجود دارد. چنان که می دانیم فرد گرایی و فردیت از یک سو در ارتباط با رهایی از اجبار های اجتماعی و شرایط ستم گرانه و در معنای مثبت و مورد قبول تعریف شده است و از سوی دیگر در پیوند با شرایطی که به ویژه در جهت جدایی از دیگران و نبود احساس تعهد متقابل نگریسته می شود. در این حالت و در نگاه برخی از متفکران جامعه شناس فرد گرایی به عنوان یک امر نام مطلوب که نهایتاً به گسترش فضای آنومیک در جامعه می انجامد مورد ارزیابی قرار می گیرد.

فردگرایی ویران گر(خودِ ویران گر)

شاید یکی از مهم ترین جامعه شناسانی که درباره فردیت به کنکاش و ارائه بحث های مهم و تاثیر گذار نظری پرداخته است آلکسی دوتوکویل باشد. توکویل در بررسی ای که درباره مکانیسم های ایجاد کننده و تداوم بخش پیوند اجتماعی در باره جوامع پیشامدرن ارائه
 می دهد علی رغم تاکید بر این واقعیت که در چنین جوامعی همواره هویت فرد در ارتباط با هویت جمعی تعریف می شود پیوند های فرد و جامعه را گسستنی و حتی بعضی رفتار های فرد را در مسیز خلاف دلخواه جمع مورد ارزیابی قرار می دهد.

بر اساس نظراو پیوند های میان فرد و جامعه ممکن بود گسیخته شوند. او به وضعیتی اشاره می کرد که در آن مردم از جامعه جدا می شوند، کناره گیری می کنند، یا منافع جامعه بزرگ تر را به دلیل خود خواهی، که او آن را در مقابل فرد گرایی قرار می داد آشکارا به رویایروی فرا می خواند. آن چه در نگاه توکویل به طور مشخص نهفته است این مسئله اساسی است که خود خواهی به معنایی که مورد بررسی قرار گرفت به عنوان یک رفتار انزوا طلبانه رفتاری متعلق به جهان پیشا مدرن و مطابق با الگو های تاریخی جهان سنت است. در حالی که فرد گرایی به معنایی که در بخش های بعدی مورد بررسی قرار می گیرد رفتاری مبتنی بر ذهنیت انسان مدرن و در چارچوب الگوهای جدید رفتار اجتماعی است.

در نگاه توکویل« خود خواهی علاقه ای پر شور و مبالغه آمیز به خود است که آدمی را وا می دارد به همه چیز با در نظر داشتن خودش فکر کند و خود را بر همه چیز ترجیح دهد.»

در واقع خود خواهی حالتی است که در ان تعادل میان فرد و جامعه بر هم می خورد. در این حالت باور ها و فعالیت های فرد بر پیوند های جمعی تقدم یافته میزان یگانگی بسیار کاهش می یابد.

دورکایم در بررسی هایی که درباره خود کشی ارائه می دهد تلاش دارد تا ارتباط مستقیمی بین دستگاه های اساسی حاکم بر ذهن فرد یا به عبارت بهتر ساختار هایی که فرد در درون آن ها زیست می کند و انتخاب های سخصی اش برقرار کند. دورکایم در اشاره به خانواده، به این واقعیت می پردازد که افراد ازدواج نکرده بیش از افراد متاهل خود کشی می کنند. بر اساس تحلیل دورکایم این نمونه ای از خود کشی خود گرایانه است؛ زایرا افراد ازدواج نکرده بیش تر از جامعه جدا هستند و بنابر این کم تر از همتایان متاهل خود با جامعه یگانه
 می شوند. (پیتر کیوستو،1948)

در نهایت باید به این نکته اساسی اشاره کنیم که فرد گرایی ویران گر در نهایت از رویایی نخستینش با «فضیلت های عمومی» فراتر می رود و« به دیگران حمله می برد و همه آن ها را نابود می کند و سرانجام در خود خواهی مستهلک می شود.»(توکویل،1853)

در روایتی که دورکایم از فردیناند تونیس ارائه می دهد نیز درباره فرد گرایی ویران گر مطالب جالب توجهی هست. بر این اساس تونیس فرد گرایی مبتنی بر خود خواهی را در ستیز با نظمی اخلاقی می بیند. در چنین دنیایی اجتماعی، افراد به صورت اتم های جداگانه شناور در فضا و بدون وابستگی به یکدیگر در می آیند. تونیس ظاهراً معتقد است که در چنین وضعیتی، تنها چیزی که موجب همبستگی مردم می شود و از گسیختگی روابط اجتماعی و رابطه فرد با جامعه جلو گیری می کند تحمیل نظم و به هم پیوستگی به دست دولت است.(همان)

فرد گرایی مثبت- فرد در تعامل با جامعه

پیش تر اشاره کردیم که فرد گرایی به عنوان مفهومی وابسته به جهان مدرن قابل طرح و ارزیابی است. در این معنا فرد گرایی به عنوان ایجاد و گسترش تصور یک نفر انسان از خود به عنوان وجودی خارج از دستگاه های حاکم بر جامعه که بر اساس میزان شناختی که از خود، دیگری و فضای اجتماعی دارد در چارچوب جامعه به عنوان یک هویت تمایز یافته تعریف شده، به رسمیت شناخته می شود. در این حالت فرد بر اساسی تصوری که از فضای کنش و موقیعیتی که در فضای کنش پیدا کرده است مجموعه ای از رفتار های فردی را در جهت پویایی جامعه از یک سو و از سوی دیگر برای مرتفع کردن نیاز های فردی اش بروز می دهد که در نهایت در همبستگی با جامعه به توسعه زندگی اجتماعی می انجامد.

در واقع فرد گرایی به معنای دقیق کلمه اعتقاد به آزادی فرد در پی گیری نفی شخصی بر اساس عقل مدرن است و پایه های آن بر این فرض است که سود جویی فرد به خودی خود به سود کلی جامعه می انجامد. (آشوری،1380)

در این معنا فرد گرایی احساس ملایم و سنجیده است که هر شهروند را به جدا کردن خود از توده همگنانش و کناره گیری از دایره خانواده و دوستان متمایل می کند، او با این جامعه کوچکی که مطابق میل و سلیقه اش تشکیل شده است شادمانه جامعه برگ تر را ترک می گوید و آن را به حال خود رها می کند.(توکویل 1853)

بدین سان نمی توان گفت فرد گرایی حالتی اجتماعی است که فرد در آن تنهاست. فرد گرایی درباره بیگانگی نیست، یا آن چه فلیپ اسلیتر(1970)« تعقیب تنهایی» نامیده است. در واقع، در حالتی از فرد گرایی، فرد در موقعیتی است که پیوند های عاطفی نزدیکی با آن ها که دوستشان دارد برقرار می کند و آن را گسترش می دهد.(پیتر کیویستو 1948) بدین سان می توان در مقابل وضعیتی که توکویل از ان به عنوان فرد گرایی ویران گر استفاده کرده است و بعد ها دورکایم تحت تاثیر آن گسستگی هنجاری از جامعه را از ویژگی های جامعه آنومیک نامید شرایطی از فرد گرایی را متصور شد که فرد در جامعه و خارج از دستگاه های هنجاری و جهان شناختی عمومیت یافته، هویتی متمایز تعریف کرده با تکیه بر آن وارد کنش با جمع گسترده تر ما شود. واضح است که چیستی و چگونگی این کنش ارتباط مستقیمی با تصور فرد از جامعه به عنوان محیط کنش و هویت های دیگر اجتماعی به عنوان بازیگران اجتماعی دارد.

چنان چه در بخش های پیشین اشاره شد تصوری که فرد در جامعه از امکانات اجتماعی به لحاظ عینی و منزلت و نقش تعریف شده ای که در جریان کنش برای او در نظر گرفته
می شود به لحاظ ذهنی کیفیات مربوط به رفتار او در جامعه را تعیین می کند. چنان چه
فرآیند های منتهی به شکل گیری هویت های جدید و متمایز از جامعه در جامعه ای  به لحاظ فرهنگی و هنجاری پویا و به لحاظ اجتماعی پذیرنده اتفاق افتد نیروهای تازه تولد یافته در اختیار رشد اجتماعی و تعالی فرهنگی قرار خواهند گرفت و در غیر این صورت فضای عمومی جامعه همواره با زایش و گسترش نیرو های مقاوم مواجه شده در طول زمان فرسایش اجتماعی در زندگی عینی و ذهنی شهروندان را نتیجه خواهد داد.

 یکی از مهم ترین ویژگی های رفتار اجتماعی در اندیشه های جامعه شناختی رفتار مبتنی بر میل و اراده فرد در جامعه باشد. چنان چه به نظر تونیس دنیای اجتماعی به عنوان دنیایی ارادی در نظر گرفته شده است. مراد وی این است که دنیای اجتماعی بر اثر خواست های افرادی که هماهنگ با دیگران رفتار می کنند پدید می آید. به عبارت بهتر کنش هایی که بر پایه اراده طبیعی استوار اند کم تر آگاهانه انتخاب می شوند. این گونه اراده اگر چه عاری از عنصری عقلانی نیست با رفتار مبتنی بر اراده در زندگی اجتماعی متفاوت است. این تفاوت از این جهت قابل بررسی ایت که رفتار اجتماعی نوعی اراده نزدیک به عقلانیت هدف مند ابزاری(وسایل- هدفها) است.(هربل،1968)

همچنین نباید از نظر دور داشت که فرد گرایی در معنای مثبت احترام به تمامی افراد است. به دیگر سخن، خداانگاری فرد منجر به احترام به حقوق انسانی و تصدیق این حقوق گردیده است. (پیتر کیویستو 1948)

پس از بررسی مفاهیم نظری در باره فرد گرایی و فرد باوری، در ادامه، به بررسی وضعیت جامعه ایرانی از نظر گرایشات فرد گرایانه خواهیم پرداخت. این بررسی هرچند مختصر و به صورت اجمالی خواهد بود، زمینه های شکل گیری یک تصویر نسبتاً واقعی از فضای ذهنی انسان ایرانی در ارتباط با دیگری و مفهوم کلی تر ما را به عنوان فضای کنش فراهم خواهد کرد.
فرد گرایی ویران گر و جامعه ایرانی

چنان چه در مقدمه بحث آورده شد جامعه ایرانی به عنوان یک جامعه در حال گذار از نظر اجتماعی ویژگی های یک جامعه آنومیک را در خود نهفته دارد. اما آن چه در این نوشتار قصد داریم به طور مشخص مورد بررسی قرار دهیم چگونگی و چیستی آنومی اجتماعی از طریق بررسی شرایط حاکم بر فرد گرایی ایرانی است.

برای پرداختن به این مسئله از میان داده های مربوط به پژوهش های اجتماعی انجام شده در ایران سعی خواهیم کرد میزان گسترش فرد گرایی ویران گر و رفتار های مبتنی بر خودِ ضد اجتماعی را مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم.

پیش تر اشاره کردیم که شکل گیری فردیت ویران گر به عنوان یکی از آسیب های پیش روی جوامع در حال گذار و حتی در بستر جوامع توسعه یافته از جمله مسائلی است که نظریه پردزان جامعه شناسی به آن پرداخته اند. چنان چه از محتوای نظریات مورد بررسی قرار گرفته در بخش های پیش بر می آید شکل گیری این مسئله اجتماعی ارتباط مستقیمی با تصور فرد از جایگاهی که در جامعه دارد و هم چنین میزان همبستگی او با دیگری از یک طرف و احساس تعلق اجتماعی اش دارد.

بر اساس داده های ارائه شده در بخش های پیشین این نوشتار کاهش میزان احساس تعلق اجتماعی و همبستگی اجتماعی نسبت مستقیمی با عدم تمایل فرد به پذیرش هنجار های اجتماعی و بروز رفتار های فردی مبتنی بر فرد گرایی ویران گر داشته است. داده های مورد نظر با بررسی وضعیت جامعه ایرانی از نظر شاخص های ذکر شده را وضعیت نامناسبی معرفی می کنند. شرایطی که ایران را به بستر مناسبی برای شکل گیری گرایشات ضد اجتماعی مبتنی بر خود خواهی کرده است.

در واقع احساس گسستی که به لحاظ ذهنی میان فرد و جامعه به وجود می آورد او را نسبت به بروز رفتار با سویه های اجتماعی بی میل کرده هویت متمایز ضد اجتماعی او را تقویت می نماتید. این مسئله در دراز مدت  به تشدید شرایط آنومیک و در صورت تداوم آن به نهادینه شدن این وضعیت به عنوان یک ویژگی ثابت اجتماعی در میان ایرانیان خواهد انجامید.

در این زمینه همین طور باید به این مسئله اساسی اشاره کرد که بر اساس داده های یاد شده خود گرایی در جهت کاملاً معکوس و با کلیه شاخص های رضایت از زندگی دارای همبستگی های منفی است، علی القاعده افراد به دلیل دست نیافتن به رضایت در زندگی دچار بی اعتمادی عمومی(ر-ک. به قبل) شده و از این طریق به درون خود پناه برده و خود گراتر می شوند، و تصورشان از دیگران نیز آن است که آنان نیز خود گرا هستند و چندان در فکر دیگران نیستنند.

این مسئله وقتی اهمیت بیشتری می یابد که بدانیم هر جامعه ای در حکم بخشی از نظام ارزشی خود هدف هایی را تعریف می کند که افراد باید خواهان دست یافتن به ان ها باشند و وسایلی پذیرفتنی را معرفی می کند که به کمک آن ها آن هدف ها تحقق می یابد.ب این اساس فشار هنگامی پدید می آید که افراد خواهان دست یافتن به این هدف های باشند، اما دریابند که برای رسیدن به آن ها با استفاده از وسایل مشروع و پذیرفته اجتماعی با مانع روبه رو می شوند. هنگامی که میان هدف ها و ابزار ناسازگاری وجود داشته باشد، می توان گفت که فرد در حالتی بی هنجار به سر می برد.(مرتن،1968)

در جامعه ایرانی اخلاق خود گرایی با نگرش غیر مذهبی نسبت به هنجار های ازدواج نیز همبستگی مثبت(071/0) دارد.

هم چنین پژوهش های انجام شده در سطح ملی بیان گر این واقعیت است که در رابطه با پذیرش و رعایت هنجار های اجتماعی افراد مجرد گرایش کمتری به رعایت هنجار ها داشته اند. در این باره داده ها حاکی از این است که مجرد در ایران مجرد ها نگاه مثبت تری نسبت به ارزش های جدید خانوادگی دارند(139/0) همچنان که در مجامع و انجمن های جدید نیز مشارکت بیشتری دارند(144/0) ولی به هنجار های اجتماعی تعهد کمتری ابراز
می نماید(089/0-) همچنین، با رفتار ها و نگرش های مذهبی همراهی کمتری ابراز
می نمایند(060/0-) ضمن این که رضایت کمتری از زندگی خود داشته اند(056/0-).

مسئله دیگری که باید در این زمینه یاد آور شد این است که بر اساس نظر سنجی های انجام شده در سطح ملی در ایران اخلاق کار نیز با خود گرایی دارای همبستگی منفی است، و هر چه ارزیابی از وجود اخلاق منفی تر باشد، فرد پاسخ گو، به گزاره خود گرایی تمایل بیشتری ابراز داشته است. همچنین آنان که آنان که رواج ویژگی های مثبت اخلاقی را در نزد مردم کمتر ارزیابی کرده اند به نحوی خود گراتر هم بوده اند.

بر اساس داده های یاد شده با افزایش سن(107/0) از میزان خود گرایی کاسته می شود، زنان(069/0-) و افراد تحصیل کرده تر (069/0-) نیز در مقایسه با دیگرانخود گرایی کمتری ابراز کرده اند، در مقابل پاسخ گویان تهرانی(057/0) و افراد بی کار (050/) با نگره خودانگاری موافق تر بوده اند.