توسعه فرهنگی وحوزه های علمیه(نگرشی انتقادی)

اشاره:

  زندگی در جهان جدید برای مجموعه های تمدنی گوناگون، با مفهوم توسعه و توسعه یافتگی پیوند های اساسی دارد. به بیان دیگر ادامه حیات برای یک تمدن در دنیای جدید به چگونگی ارتباطی که با مفاهیم و فضای های تازه بدست امده توسط بشر پیوندی نا گسستنی دارد. از طرف دیگر توسعه را امری چند وجهی دانسته اند که به طور کلی می توان صورت های گوناگون آن را ذیل دو عنوان اصلی توسعه جهان نمادین و توسعه جهان مبتنی بر تکنولو‍ژی طبقه بندی کرد.


اشاره:

  زندگی در جهان جدید برای مجموعه های تمدنی گوناگون، با مفهوم توسعه و توسعه یافتگی پیوند های اساسی دارد. به بیان دیگر ادامه حیات برای یک تمدن در دنیای جدید به چگونگی ارتباطی که با مفاهیم و فضای های تازه بدست امده توسط بشر پیوندی نا گسستنی دارد. از طرف دیگر توسعه را امری چند وجهی دانسته اند که به طور کلی می توان صورت های گوناگون آن را ذیل دو عنوان اصلی توسعه جهان نمادین و توسعه جهان مبتنی بر تکنولو‍ژی طبقه بندی کرد.

در واقع ادامه حیات  تمدن های بشری در جهان توسعه یافته از یک طرف با چگونگی استفاده از دانش و فن آوری جدید و از طرف دیگر به توانایی باز تعریف اصول اساسی تمدنی در ارتباط با جهان جدید و ارزش هایش در ارتباط مستقیم است. ارزش هایی که در واقع دستور العمل های استفاده از امکانات دنیای تازه توسط اعضای  یک جامعه را تدوین می نمایند.

این مسئله در کشور های توسعه یافته که زایش و باز تولید ارزش های فرهنگی را همزمان با تحولات فنی و تکنولوژیک تجربه کرده اند، کم تر مورد توجه بوده است. به بیان بهتر برای کشور هایی که انتخاب های تاریخی متفاوتی نسبت به  کشور های توسعه یافته داشته اند تبیین ارزش هایی متناسب با زندگی تازه در جهان توسعه یافته امری حیاتی و بی نهایت ضروری است. این مجموعه از کشور ها در جریان طی نمودن مراحل توسعه یافتگی معمولاً رفتار  دوگانه ای را در پیش گرفته اند. در یک طرف مردممانی بوده اند که  روند توسعه یافتگی فرهنگی را دقیقاً مانند نمونه های تاریخی آن در کشور های توسعه یافته پی گرفته اند. این بیشتر به خاطر عدم توانایی ایشان در فراهم آوردن امکان باز خوانی منابع و امکانات نهفته در سنت های فرهنگی آن ها بوده است. مسئله ای که در دراز مدت، ارزش های فرهنگی  و بنیان های تمدنی ایشان را در فرهنگ پذیرفته شده غربی ادغام نموده است. این ها جوامعی هستند که معمولاً دوران گذارشان به توسعه یافتگی با التهاب اجتماعی و خطر فروپاشی فرهنگی همراه بوده است. در طرف دیگر کشور هایی هستند که به واسطه فرآوانی و قوت منابع فرهنگی- تمدنی شان  ساز و کار های صحیحی را برای باز خوانی، تولید و تبیین ارزش های متناسب با زندگی در جهان جدید از بطن فرهنگ و سنت های خاص خود تعریف کرده اند. این کشور ها معمولاً  با اطمینان بیشتری  مراحل توسعه یافتگی تکنولوژیک را پشت سر خواهند گذاشت. همچنین امکان فروپاشی اجتماعی و فرهنگی در برای این کشور در فرآیند های منتهی به توسعه یافتگی به کم ترین میزان ممکن می رسد.

برای جامعه ایرانی، به واسطه سنت های عمیق دینی و فرهنگی اش، امکان پی روی از مدل دوم وجود دارد. درواقع ایران با توجه به اهمیتی که در شکل دهی به ارزش های فرهنگی مردم جهان در طول تاریخ داشته است، به راحتی می تواند  ارزش های جدید و لازم برای زندگی در جهان تازه را  از درون مفاهیم تمدنی اش استخراج کند.

آن چه در این نوشتار قصد پرداختن به آن را داریم، نقش حوزه های علمیه در تولید و ارزش های مورد نیاز در جهان امروز است. بدون شک یکی از مهم ترین نهادهای تاثیر گذار در  فرهنگ ایرانیان، مخصوصاً در جهان معاصر، نهاد روحانیت بوده است. پیوستگی تاریخ ایران با  اسلام و مسائل برآمده از این پیوستگی منابع دینی را به عنوان یکی از مهم ترین بستر های شکل گیری فرهنگ و ارزش های فرهنگی در جامعه تبدیل کرده است. با توجه به همین مسئله است که می توان ادعا کرد،   بیشترین امکان بازخوانی منابع سنت در ایران، برای تولید ارزش های جدید، در کنار دانشگاه، حوزه های علمیه اند. بر این اساس حوزه های علمیه به عنوان سازمان رسمی روحانیت، مسئولیت دارد تا آن بخش از فرهنگ دینی که  زندگی مومنانه در جهان تازه را تبیین می کند مورد بررسی قرار دهد.

در این جا سعی خواهیم کرد تا به طور اجمالی به چگونگی وضعیت حوزه های علمیه، آسیب های موجود در آن ها و اهمیت پرداختن حوزه های علمیه به مسائل مربوط به جهان جدید بپردازیم.

حوزه علمیه، تعریف و تاریخچه آن

حوزهٔ علمیه نامی است که به مراکز آموزشی دینی در جهان اسلام و به ویژه در میان شیعیان داده می‌شود. نخستین حوزه علمیه ویژه شیعیان در سدهٔ چهارم ق. در شهر نجف عراق در کنار مقبرهٔ حضرت امام علی  توسط شیخ طوسی برپا شد. اکنون مهم‌ترین حوزه‌های علمیه شیعه در شهرهای قم، نجف و مشهد می‌باشند.

رشته‌های درسی رایج در این مراکز فقه، اصول فقه، کلام، حدیث، رجال، تفسیر، ادبیات عرب و فلسفه می‌باشد. دانش‌آموختگان این مراکز روحانی و شاغلین به تحصیل طلبه نامیده می‌شوند. این طلاب پس از گذراندن دوره آموزشی سطح به درس خارج وارد می‌شوند و در نهایت مجتهد می‌شوند. مجتهدین تراز اول که مورد رجوع شیعیان برای شناخت احکام شرعی باشند مرجع تقلید نام دارند. این مراجع علاوه بر ارائه احکام شرعی به پرورش طلاب درس خارج می‌پردازند.

حوزه علمیه به طور کلی، اصطلاحى است که به مراکز تحصیل علوم دینى اطلاق می شود. به عبارت دیگر از حوزه علمیه به عنوان دانشگاه فراگیرى تعالیم قرآن نام برده اند. به این اعتبار طلبگى را می توان دوران کسب معارف قرآنى و آشنایى با فرهنگ متعالى اسلام در درون حوزه های علمیه دانست.

 با توجه به مطالبی که پیش تر ارائه شد باید دو رکن علم و عمل را به عنوان اساسى  ارکان و وجوه ممیزه طلبگى است. نباید از نظر دور داشت که تنها به مدد این دو است که طلبه مى‏تواند کارویژه های در نظر گرفته شده برای خود را به طور تام و تمام و در مسیر تحقق اهداف متعالی فذهنگی- تمدنی یک جامعه به انجام برساند. مفاهیمی که در هر دوره تاریخی و براساسا الزامات فرهنگی و اجتماعی  جاواع مسلمان متغییر بوده است. در واقع این تغییرات است که مسئله اجتهاد در میان علمای دین را به طور مشهودی معنا دار کرده است.

 حوزه در لغت عرب به معنای ناحیه، مجتمع و مکان ثقل آمده است و حوزه الاسلام به معنای حدود و ثغور و نواحی اسلامی است. کلمه حوزه یا حوزه‌‌های علمیه اصطلاحی است رائج در جهان به ویژه نزد شیعیان به معنای مرکز تحصیل علوم دینی و به اصطلاح دانشگاهی است برای آموزش و فراگیری علوم دینی و قدیمه، که در طول دوران مسئول  تدوین برنامه ها ی نوین زندگی مسلمانان بر اساس متون مقدسه بوده است .

می توان گفت که به لحاظ تاریخی تاسیس حوزه های علمیه در ایران با شهر قم، پیویند یافته است. قم از بزرگترین شهرهای مذهبی جهان تشیع به شمار می‏آید که از روزگاران نخست تولد تشیع در ایران به مرکزیت‏شیعه شهرت داشته است. در تاریخ از محدثین و روات قبیله اشعری به عنوان اولین کسانی که در این شهر برای تاسیس حوزه علمیه اقدام نمودند، یاد شده است.  

به دنبال آن حرکت های علمی گوناگونی از جمله حرکت علمی ابراهیم بن هاشم قمی افتاد در شهر قم اتفاق اقتاد. شهر قم تا سال های پایانی قرن سیزدهم هم چنان به عنوان یکی از مراکز  علمی شیعیان به فعالیت خود ادامه می داد. در اواخر قرن سیزدهم و با ورود آیه الله العظمی شیخ عبد الکریم حائری یزدی به فضای علمی این شهر، حوزه علمیه قم به عنوان دانشگاه علوم اسلامی تاسیس گردید.

هم اکنون حوزه‌های علمیه موجود در ایران، تحت مدیریت مرکز مدیریت حوزه علمیه قم اداره می‌شود. این مرکز که زیر نظر جمعی به انتخاب رهبری و به نام شورای عالی حوزه علمیه قم اداره می‌شود، تقریباً همه شوون زندگی اجتماعی، درسی، سیاسی و تبلیغی طلاب حوزه علمیه قم را تحت اشراف خود دارد.

مدیر حوزه علمیه قم، با تصویب اعضای شورای عالی حوزه انتخاب می‌شود و هم چنین سیاست‌های کلی و بنیادین حوزه نیز علاوه بر تایید این شورا، معمولاً با نظر رهبری اعمال می‌شود.

مرکز مدیریت حوزه علمیه قم از معاونت‌های مختلفی از جمله آموزش، تهذیب، امور مدارس و آمار و بررسی و... تشکیل شده‌است. یک نکته جالب آن است که معاونت امار و بررسی مرکز مدیریت، سرویس اطلاعاتی حوزه‌است و با طلابی که از موازین طلبگی فراتر روند به شدت برخورد می‌کند.

حوزه علمیه کارکرد ها و کارویژه ها

در ایران به واسطه نسبتی که میان دین اسلام و زندگی هر روزه ایرانیان وجود داشته است، رابطه نزدیک و   قابل توجهی را بین علمای دین و مردم می توان دید. این بدین معنا ست که امروزه می توانیم ادعا کنیم شکل دهی به نگرش ها، ارزش ها و در یک بیان بهتر دور نمای عمومی فرهنگ ایرانیان  تا مدت های زیادی توسط علمای اسلام شکل گرفته است.

این بدین معناست که حوزه های علمیه و   علمای دینی برای سال های زیادی در کنار اجرای وظایف علمی و تحصیلی شان، وظیفه ارائه مدل های مناسب زندگی در جهان هواره در حال تغییر را برای ایرانیان بر عهده داشته اند. این وظیفه در دنیای سنت با استناد به .وظایفی که حوزویان برای خود در چارچوب روایات اسلامی تعریف کرده بودند به انجام می رسید. بر این اساس حوزه های علمیه وظایف سه گانه زیر را برعهده داشتند:

1.                 فهم عمیق دین و دریافت پیام وحی از منابع دینی. (لیتفقهوا)

2.                 بازگشت به میان مردم، انذار و هشدار آن‏ها و ابلاغ پیام دین. (لینذروا)

3.       تلاش برای تحقق آرمان‏های دینی. (هدف‏مند بودن تبلیغ و امید اثرگذاری آن اشاره به این وظیفه دارد. لعلهم یحذرون)

در چارچوب درکی که از چیستی وظایف حوزه  در میان حوزویان در این دوران وجود داشت، تبیین  روش های زندگی در جهان سنت از مجرای "تلاش برای تحقق آرمان های دینی" اتفاق می افتاد. چنین به نظر می رسد که حوزه های علمیه در طول سال های حیات شان به واسطه کندی حرکت اجتماعی در جهان سنتی مشکلات زیادی را در پیش رو نداشته اند. این طور به نظر می رسد که با وارد شدن ایران به جهان جدید و با عنایت به توسعه روز افزون ارتباطات گسترده بین المللی، شرایط تازه ای در پیش روی حوزه های علمیه و علمای دین قرار گرفته است.  شرایطی که دقت حوزه های علمیه در تولید دستورالعمل های جدید برای زندگی مسلمانان در جهان توسعه یافته را به ضرورتی اجتناب ناپذیر تبدیل کرده است.

حوزه های علمیه و فرهنگ توسعه

جامعه یک موجود پیچیده است، که هموراه در طول تاریخ با نیاز های متفاوت فرهنگی و تکنولوژیک مواجه است. در واقع یک مجموعه فرهنگی در طول زندگی اش در تارخ با پدیده های مختلفی مواجه می شود که باید  مواضع مشخصی نسبت به آن ها داشته باشد. پویایی نهاد های سنتی در یک جامعه در مواجه ای مکه با شرایط تازه تاریخی اش  دارد به آزمون گذاشته می شود.

جامعه ایرانی به عنوان یکی از کهن ترین مجموعه های فرهنگی در طول تاریخ مجموعه ای از عناصر اساسی را در خود جای داده است که پویای فرهنگی آن را تضمین می کند. پیوند جهان شناسی ایرانی با اسلام ،به عنوان یکی از اصلی ترین منابع  سنت ایرانی،  ضرورت اندیشیدن درباره امکانات سنت در بازخوانی و تولید مفاهیم تازه، متناسب با  شرایط زندگی ایرانیان در جهان جدید را فرآهم آورده است. این بازخوانی و  تعیین موضع در دنیای جدید از دو جهت اهمیت حائز اهمیت است. یکی تعیین موضع عناصر سنتی نسبت به مفاهیم تازه ای مانند دمکراسی، توسعه اقتصادی، تعابیر جدید از حقوق بشر و مفاهیمی از این دست و از طرف دیگر تبیین روش ها و ارزش های تازه ای که از بستر سنت بتواند استفاده از امکانات دنیای جدید را در .کارآمد ترین شکل قابل تصور ممکن سازد.

در این نوشتار موضوع مورد بررسی ما تبیین وظایف حوزه در رابطه با تعریف ارزش های تازه متناسب با دین برای زندگی در دنیای تازه است.

چیزی که در این نوشتار قصد داریم به آن بپردازیم این مسئله اساسی است که  حوزه های علمیه چه ارتباط مستمری با محیط پر تحول پیرامون و متغیراتی برقرار می کنند؟برنامه ریزی علمی نوین و بازنگری در متون آموزشی تا چه حد به تربیت طلاب و فضلای حوزوی می انجامد؟ سیاستگذاری  و تنظیم برنامه های حوزه های علمیه به چه میزان متناسب با نیازهای جدید حوزه ها است؟ و مهمتر از همه حوزه های علمیه به عنوان عقبه فکری و عقیدتی بخش مهمی از مردمان ایران زمین چه طرح مدون و چشم انداز مشخصی برای اداره مومنانه جامعه در تمام شئون اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی جهان جدید دارند؟

 حوزهای علمیه به مثابه خاستگاه و محور تولید علم و معرفت در پیشبرد و یا پسرفت جامعه مى توانند تأثیر گذار باشند. این تأثیر گذارى جزو جوهره وجودى این نهاد علمى در جامعه است. منتها مراتب و نوع تأثیر گذارى آن به نوع رویکرد اش به مقوله علم و آموزش برمى گردد.

بر این اساس باید تاکید کرد که ضرورت دارد فراتر از مسائل تختصصی مربوط به علوم دینی صرف، حوزه های علمیه به تفکر در رابطه با زندگی مومنانه شهروند در جهان تازه بیاندیشند.

باید قبول کرد که در شرایط پیش روی نهاد روحانیت، در نظام گستردة تقسیم کار اجتماعی، و در شبکة روابط انسانی، متکفل ارائة خدمات ویژه‏ای است. نقش ویژة این سازمان مهم در مناسبت با جامعه تعریف می‏شود. روحانیت، به طور کلی عهده‏دار تولید روش و ارزش های جدید متناسب با منابع دینی برای زندگی مومنان است. در واقع باید به این نکته اساسی توجه کرد که در دنیای اکروز تعریف طلبه از مناسبت او با جامعه و ارتباطی که می تواند مابین مباحث دینی و شرایط جهان در حال تغییر برقرار کند، به دست می‌آید.

حوزة امروز باید در صدد ارائه الگوی همه‌جانبة ادارة جامعة اسلامی بر اساس نظام معرفتی متناسب با دین و حرکت به سوی تمدن‌سازی اسلامی باشد. تمدن‌سازی اسلامی یعنی ایجاد یک تحول اجتماعی فراگیر و تلاش برای تشکیل ساز و کار های جدید زندگی در جهان تازه بر اساس نظام آموزه‌های اسلامی، جامعه‌ای که در آن کسب معرفت و اجرای احکام فقهی، حقوقی و اخلاقی اسلام، روان و پویا و مستمر باشد. این نسل از طلاب حوزه بر خلاف نسل های گذشته، وظیفه‏اش پی‌ریزی یک فرهنگ نو، جامعه نو و تمدن جدید است. بنابراین کارکردها و رسالت‌های حوزه،بسیار متفاوت از سال های پیشین است و در پرتو آن نقش‌ها و کارکردهای حوزه های علمیه نیز توسعه یافته است.

در واقع سازمان روحانیت شیعه رسالت‌ها و وظایف مهمی را در مناسبات فرهنگی برعهده گرفته است که امروز بیش از پیش  پویایی و تعمل در هسته اصلی دین را می طلبد. وظایفی که نمی‌تواند نسبت به آنها بی‌اعتنا باشد. طلبه مانند هرکس دیگر باید در نظام تقسیم کار اجتماعی کاری را برعهده گیرد و دغدغة انجام آن را داشته باشد. ح.زه در دنیای امروز باید خروجی‌ای داشته باشد، طرح مفیدی را به سرانجام رساند‌ و احساس مسئولیت اجتماعی اش باید بیش از پیش تقویت گردد.

نباید از نظر دور داشت که طلبه هویتی فرهنگی دارد و اصالتا مسئولیت او از مقولة تعلیم و تربیت است. هویت صنفی طلبه به دستة خاصی از خدمات و فعالیت‌های فرهنگی معطوف است که در این انتخاب باید مورد توجه قرار گیرد.

 همچنین سازمان روحانیت چند تعهد کلان اجتماعی دارد. مهم‌ترین تعهدات این سازمان عبارت‌اند از:

1.       حفظ، ترمیم و بالنده‌سازی معرفت دینی و فهم شریعت نبوی، تحقیق و تلاش برای
 به­فهمی منابع دینی و کشف آفاق نظری ناگشوده و تبیین نظامات فکری دینی؛

2.                 بلیغ دین، و حفظ، ترمیم و بالنده‌سازی فرایند آن؛

3.                 تربیت الهی انسان‌ها و تزکیه نفوس؛

4.                 تلاش برای تحقق دین در سطح جامعه و اداره دینی نظام اجتماعی؛

5.                 دفاع از دین در مقابل دشمنی ها؛

در این جا مراد ما  از تحقیق، تولید اندیشه و کشف مجهولات  اجتماعی و ارائه راه کار های متناسب با شرایط زمانی از بستر متون مقدس است و نه صرفا مطالعه کتب دینی و احیانا گردآوری، تألیف و گزینش پاره‌ای از مطالب پیرامون موضوعات خاص که مربوط به احکام اولیه است.

چنان چه در مقوله بالایی به اختصار توضیح دادیم، تحقق دین در سطح جامعه از وظایف اصلی سازمان روحانیت است. وظیفه ای که اجرای تام و تمام آن بدون توجه به نیاز های اساسی اجتماعی، اهمیت تولید ارز های نوین فرهنگی و ارائه دستگاه های جدید شناخت شناسی براساس اصول کلی دین غیر ممکن به نظر می آید.

درواقع، آشنایی طلاب حوزه های علمیه در جهان جدید با روش های جدید شناخت جامعه، نظریه های فرهنگی و روند حرکتی فرهنگ عمومی ضرورتی اجتناب ناپذیر است. شاید تنها تفاوتی که پرداختن به مسائل اجتماعی در حوزه علمیه با دانشگاه ها وجود دارد، منابع اصلی و محل اتکای نظری برای ارائه راه کار های نهایی است. در واقع حوزه به خاطر اینکه نمایندگی و مسئولیت پرداختن به مسائل دینی را برعهده دارد باید تولیدات فکری و فرهنگی خود را از درون متن مقدس استخراج کند. مسئله مهمی کوتاهی در انجام آن روند توسعه و زندگی شرافتمندانه در ذیل تمدن نوین اسلامی را برای مومنانه به تاخیر خواهد انداخت.

این به خودی خود اهمیت استقرار نظامی بر اساس دواعی و ارزشهای دینی در ایران و ضرورت اجتناب ناپذیر جهت نظریه پردازی حوزه ها در مسیر پاسخگویی به نیازهای جدید کشور و طراحی نظامات فرهنگی ، سیاسی ، اقتصادی و سیاسی اسلام را در درون خود مستتر دارد. تغییرات نسلی و وارد شدن نسل های تازه تر ایرانیان به زندگی اجتماعی نیز ضرورت اهمیت نقد و بازپژوهی میراث فکری ، نوسازی مفاهیم ، ادبیات و زبان دین در جهت مواجهه فعال و جاذب با نسل جدید را در ذیل وظایف حوزه های علمیه قرار داده است. این در شرایطی است که تحولات گسترده و روزافزون جهانی و ظهور انبوهی از مسائل مستحدثه و در مقابل، انتظار جهانی از حوزه های علمیه شیعه جهت گره گشایی و حل مسائل مزبور وظایف حوزه های علمیه را سنگین تر از گذشته نموده و حرکت در مسیر برنامه ریزی های تازه در این زمینه را حائز اهمیتی دو چندان کرده است.

تولید روز افزون اندیشه های سیاسی و اجتماعی، و زایش نمونه های تازه ارزشی و فرهنگی در سطح جهان ضرورت رویارویی سیاسی با مقوله های فکری - دینی در محافل عمومی و انتقال این نوع مباحث به مجامع کاملا تخصصی جهت ارائه پاسخ های نهایی به مسائل زمانی و مکان مسلمانان را توسط حوزه های علمیه به وجود آورده است. از طرفی آشناسازی غیر مستقیم طلاب و فضلای حوزه با روش شناسی و منطق نقد و نوآوری علمی و مسائل و موضوعات حائز اولویت در زمینه پژوهش را نباید از قلم انداخت. این امر موجبات ایجاد نشاط و رونق علمی تازه ، وسعت بخشیدن به قلمرو و فضای آزاداندیشی و نوآوری در حوزه های علمیه که از رهگذر محدودیت های عناصر متحجر و تنگ نظر تضییق گردیده است را فرآهم می آورد. همچنین انگیزه بسیاری از محققان خلاق و مبتکر را در نوآوری و نقد کار آمد از رویه های گذشته افزایش خواهد داد.

حوزه های علمیه در ایران برای تحقق اهدافی که در بالا به آن ها اشاره شد به طور کلی باید برای مسائلی که در زیر خواهیم اورد ارزش های اساسی قائل باشند:

1. تلاش برای شکل گیری زمینه جریانی مبتنی بر تولید علم و نظریه پردازی در حوزه های علمیه،

2. کمک به گسترش فرهنگ نقد و مناظره علمی در حوزه،

3. تربیت و دانش افزایی محققان مستعد حوزوی در جهت اجرای پروژه های علمی اساسی،

4.کمک به شناسایی روشمند نیازها و انتظارات علمی حائز اولویت جهت پژوهش،

5. ایجاد زمینه مساعد برای تقویت ارتباط و همکاری میان نخبگان علمی حوزه و بهره برداری متقابل از آثار و نتایج فعالیت علمی آنها؛

حوزه های علمیه مسائل و موانع

پیش تر اشاره کردیم که حوزه های علمیه در شرایط امروز وظیفه اساسی تدوین ارزش های جدید فرهنگی، متناسب با خواست های اجتماعی مربوط به زندگی مومنانه در جهان تازه را برعهده دارند.  

در این بخش از نوشتار قصد ما براین است تا بررسی مختصری درباره چگونگی وضعیت حوزه های علمیه در مسیری که برای آن ها در نظام فرهنگی جدید در نظر گرفته ایم انجام دهیم.

بدین ترتریب قصد داریم وضعیت مشکلات و پیش روی حوزه را در دو بخش کلی، موانع ساختاری و عینی و موانع ذهنی به طور جدا گانه مورد بررسی قرار دهیم.

موانع ساختاری و عینی حوزه های علمیه

حوزه های علمیه مجموعه از سازمان های آموزشی هستند که حول نهاد روحانیت شکل گرفته اند. این حوزه ها به طور کلی به عنوان سازمان های رسمی آموزش علوم دینی در جامعه ایرانی مشغول به کار هستند. درواقع حوزه های علمیه به واسطه همین سازمان است که با دیگر سازمان های اجتماعی وارد راطه می شوند. سازمان مندی نهاد روحانیت همچنین امکان اثر گذاری بیشتر و قابل بررسی روحانیت در زندگی اجتماعی را به پژوهش گران اجتماعی می دهد. در واقع حوزه های علمیه به واسطه حصور سازمانی شان اثرات قابل مشاهده ای دارند که رفتارشان را موضوع پژوهش اجتماعی قرار می دهد.

بر این اساس می توانیم از مشکلات عینی و ساختاری حوزه های علمیه به اعتبار سازمان مشخصی که دارند صحبت کنیم.

می دانیم که حوزه های علمیه در طول تاریخ به عنوان مراکز تولید علم اسلامی، فارق از مجادلات سیاسی درون ساختار قدیت همواره محل بحث، تجدید نظر و تولید دستگاه های جدید اندیشه دینی بوده اند. همچنین استقلال علمای بزرگ شیعه از نهاد قدرت وجهه مردمی ایشان را به طور قابل انکاری در طول تاریخ نشان می دهد. درواقع همین استقلال سازمان روحانیت شیعه از سازمان های سیاسی بوده است که حوزه را در تحقق اهداف متعالی اش بیش از پیش موفق کرده است. اثر گذاری علما در لحظات مهم تاریخ ایران از مشروطه تا پیروزی انقلاب اسلامی ار نتایج اساسی این استقلال است.

در واقع جدای نهاد سیاست از سازمان روحانیت در طول تاریخ ایران میزان اثر گذاری حوزویان در سطح عمومی و فرهنگ عامه را به دنبال داشته است. چنین به نظر می رسد که در سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی و مخصوصاً در چند سال اخیر وابستگی بیش از حد طلاب و مدرسین حوزه به سازمان سیاسی، امکان تحقق پویایی علمی در سطح حوزه را به مخاطره انداخته است. چرا که به هر حال حوزه امکان گسترش عملکرد هایش به عنوان یک عنصر پویای فرهنگی در بطن جامعه ایرانی را از دست داده و به عنوان بخشی از نظام سیاسی در آدمده است.

واقعیت این است که هر قدر حوزه بیشتر خود را در هماهنگی با سیاست و سازمان سیاسی جامعه تعریف کند، از انجام وظایف اصلی خود غافل می ماند. البته این نکته را نیز در نظر داریم که در نظام اسلامی، سیاست ورزی اسلامی در ارتباط مستقیم با تولیدات و خروجی های سازمان روحانیت شیعه است. اما در یک نگاه ملان، تبدیل حوزه به منبع و محل توجی صرف یک مجموعه از کارگزران سیاسی و یا حتی وارد شدن اش به عرصه سیاست ورزی به طور خاص، وظایف اصلی حوزه را تحت الشعا قرار می دهد.

این مسئله بیشتر از جایی ناشی می شود که در ارتباطی که دولت ها میان خود و دیگر سازمان ها برقرار می کنند، خود را در مقام کارگزار امر عمومی، قرار داده، سازمان های دیگر را به عنوان اسباب تحقق ایده هایشان در نظر می آورند. قرار گرفتن حوزه در این جایگاه موجب تقلیل نقش و کارکرد های اساسی آن در تولید دانش های اسلامی متناسب با خواسته های اصلی جامعه می شود.

از طرف دیگر این رابطه حوزه را به عنوان یکی از زیر مجموعه های سازمان سیاسی وارد بروکراسی دولتی خواهد کرد.  در واقع می توان ادعا کرد که این فرآیند حوزه های علمیه را نهایتاً تبدیل به موضوع بخش نامه های دولتی خواهد نمود. مسئله ای که حوزه را به بدنه دولت پیوند داده، آسیب های موجود در کنهِ سیاست ورزی را متوجه حوزه به عنوان زیر مجموعه ای از سیاست های جاری می کند.

امروزه بیش ار هر زمان دیگری معلوم است که اداره یک مرکز علمی، آن هم مرکزی با اهمیت های حوزه های علمیه در ایران، به وسیله بخش نامه های دولتی و مصوبات سیاسی، رکود و کندی همراه با محافظه کاری در دولت را به این مراکز مهم علمی منتقل خواهد کرد.

این طور به نظر می رسد که حوزه های علمیه برای جلو گیری از افتادن در چنین مسیری باید مستغنی از دولتها باشند و اصالت مردمی خود را حفظ کنند. همچنین باید این ایده اساسی را به حوزه های علمیه بازگرداند که، دانشگاه های علوم اسلامی، نباید به مراکز تربیت کارگزاران نظام سیاسی تبدیل شوند.

همچنین باید توجه کرد که عدم توجه به این مسئله در دراز مدت جذابیت های علمی و فعالیت های اصلی حوزه های علمیه را با مخاطرات جدی مواجه خواهد کرد. چرا که برای بخشی از اعضای جامعه حوزه های علمیه تبدیل به گذر گاه ورود به سازمان قدرت شده، رسالت اصلی حوزه در دراز مدت خدشه دار می شود. این قضیه در دراز مدت موجب افزون زدایی از حوزه و وارد شدن آن به فرآیند های منتهی به سکیولاریزم می شود. 

اهمیت این مسئله وقتی بیشتر به نظر می رسد که  توجه کنیم دولت ها، به لحاظ شرایطی که دارند، به دنبال به خدمت گرفتن حداکثر امکانات اجتماعی در جهت تحقق اهداف از پیش تعیین شدشان هستند. این مسئله به طور کلی با اهداف تاسیس حوزه های علمیه در تناقض است. حوزه های علمیه بیش از این که منادی یک نظم خاص سیاسی باشند، متولی تولید دانش در حوزه علوم اسلامی و شکل دهی به فرهنگ عمومی اند. در واقع ماده اصلی حوزه های علمیه سنت ها و ارزش های فرهنگی است. این حوزه ها وظیفه دارند تا با بازخوانی مداوم فرهنگ عمومی، زمینه های گسترش و تقویت آن را فراهم کنند.

یکی دیگر از مسائلی که به لحاظ ساختاری در حوزه های علمیه مطرح است، شکل نظام آموزشی در آن ها است. این مسئله ای است که به طور کلی نظام آموزشی در ایران امروز به آن دچار شده است. تغییر شکل رفتار های آموزشی از حوزه، امکان ظهور علمای بزرگ دینی در جامعه را سلب کرده است. مدرک گرایی و تبدیل حوزه به مراکز تربیت مدیران دولتی و اجرایی، فضای شاداب حوزه را با رکود، جزوه نویسی و امتحان مواجه کرده است. تغییر الگو های مباحثه و تلاش برای تربیت خطیب، همچنین طلاب حوزه را به روحانیونی برای بازگویی احکام اسلامی، احادیث و مسائلی از این دست تبدیل کرده است. هرچند این ها همه بخشی از وظایف سازمان روحانیت در یک حجامعه اسلامی است اما طبیعتاً همه آن ها نمی تواند باشد. در جامعه ای که امکان استفاده از رسانه های چند منظوره، اعم از نرم افزار های آموزشی، وب سایت های اطلاع رسانی و کتاب وجود دارد، تربیت روز افزون خطیب، سیاستی نا کارآمد است. سیاستی که در نهایت حوزه های علمیه را در اجرای وظایف اصلی شان نا موفق جلوه خواهد داد. باید این نکته اساسی را پذیرفت که در یک نظام آموزشی موفق وی با بیان اینکه جزوه نویسی به تنهایی کافی نیست و باید طلاب خودنیز بیاندیشند. در واقع یکی از وظایف مدرسین در حوزه های علمیه باید این باشد که به طلاب حوزه روش های اندیشیدن در بستر مفاهیم دینی را بیاموزند. چنین به نظر
 می رسد که امروزه حوزه های علمیه به جوشش، ابتکار و خلاقیت نیاز دارند.

یکی دیگر از مسائلی که درباره حوزه های علمیه در ایران امروز مورد توجه قرار می گیرد، ضعف هایی است که در برقراری ارتباط میان آن ها و مردم وجود دارد. در واقع عدم استفاده حوزه های علمیه از فن آوری های نوین ارتباطی و عدم توفیقشان در تولید روش های جدید برقباری ارتباط با نسل هعای تازه تر از ایرانیان، امکان انتقال تولیدات حوزوی به سطح جامعه را از بین برده است.

حوزه های علمیه، مسائل و مشکلات ذهنی

در این بخش از نوشتار حاضر قصد داریم به بخش دیگری از مشلات موجود در حوزه های علمیه بپردازیم. مشکلاتی که فارغ از وجه سازمانی آنف بیشتر مشکلاتی ذهنی انذ تا مشلات برآمده از نحوه تعامل سازمانی آن ها با سازمان های دیگر اجتماعی.

پیش تر اشاره کردیم که مسئله اصلی ما در این بررسی در واقع پاسخ دادن به شرایطی است که حوزه های علمیه در جهانِ در حال صنعتی شدن خواهد داشت. و بررسی این نکته که چطور جایگاهی در فرآیند های فرهنگی در جهان صنعتی می توانیم برای حوزه های علمیه قائل باشیم؟

در این بخش بشترین تاکید ما بر چگونگی فرم و محتوای دروس موجود در حوزه ههای علمیه خواهد بود.

شیوه تحصیل حوزه‌های علمیه از دوران گذشته به ارث رسیده و با اعمال تغییراتی هنوز اعمال می‌شود. در نظام آموزشی حوزه طلاب هم‌زمان با تحصیل به آموزاندن کتابهای پیشین اشتغال دارند. همچنین ایشان علاوه بر شرکت در نشست درس استادان، به مباحثه با دیگر طلاب در موضوعات درسی می‌پردازند.

مهم‌ترین کتب درسی سطح شامل شرح لمعه دمشقیه، اصول فقه، فرائدالاصول (رسائل)، مکاسب و کفایة‌الاصول می‌باشد.

یکی از مسائل بسیار مهمی که در رابطه با شرایط حاکم بر حوزه های علمیه باید مورد تاکید قرار بگیرد این نکته اساسی است که مسئولیتهای متعدد و متفرقه حوزه، با شیوه آموزشی واحد سازگار نیست . بر اساس رویه هایی که امروز در جامعه ایرانی حاکم است، حوزه در کنار وظایفی که در حوزه تعریف و باز خوانی فرهنگ عمومی برای آن قائل شدیم، مجموعه ای از وظایف دیگر را بر عهده دارد. تربیت مجتهد, مفسر, متکلم , مبلغ و هم چنین تربیت مدیران دولتی در سطوح مختلف از کارویژه هایی هستند که در ایران امروز حوزه های علمیه مشغول انجام دادنشان هستند. درحالی که هر کدام از این کارکرد ها نیاز به نوع خاصی از آموزش، مفاد درسی و تربیت دارد.

این طور به نظر می رسد که اگر قرار است حوزه کارکرد های متفاوتی داشته باشد لازم است تا بخش های اموزشی متفاوتی را نیز برای آن تعریف کنیم. در حوزه ها, با توجه به رشته ها, بایستی متون اختصاصی مطرح و پیشنهاد شود که با آینده واهداف رشته تحصیلی, سازگاری عمیق داشته باشد.

بسیاری از دانش پژوهانی که در حوزه ها به سر می برند, آموخته هایشان با شغل آینده آنان هیچ گونه ارتباطی نداشته است . نظام موجود آموزشی در حوزه ها, برای فقاهت واجتهاد دراحکام فقهی , تنظیم و متداول شده است . نظامی که درواقع معطوف به اصلی ترین هدف حوزه یعنی تربیت مجتهدین آگاه به علم دین و شرایط تازه اجتماعی است. اما این سیستم یکسان آموزشی، اگر قرار باشد برای تربیت فقها و مدیران و مبلغان به طور واحد ارائه شود، خروجی های حوزه را در اجرای اهداف اصلی و انتظارات دیگری که از طلاب حوزه های علمیه به وجود آمده است نا کام می گذارد. 

در حوزه های دینی، فقاهت، به عنوان هدف اصلی تربیت طلبه تلقی شده است. اما به نظر می رسد که مدل فقاهتی مد نظر حوزویان هنوز هم مدل های سنتی فقهاهت است. باید به این نکته مهم توجه کرد که فقاهت در جهان امروز به اندازه فقاهت در دانش اسلامی، به فقاهت در امر اجتماعی نیز  وابسته است. درواقع فقیه امروز  به آن عالم دینی اشاره دارد که تدبر در دین و مسائل دینی را برای بدست آوردن راه کار های نوینی از زندگی مومنانه با دیگر مردمان در جامعه هر روز در حال تغییر مد نظر گرفته است.

یکی دیگر از نکاتی در این جا مد نظر است، اهمیت حرکت حوزه در مسیر تولید اندیشه است. بر اساس روش های   سنتی تر تدریس در در حوزه هاى علوم دینى ، تقلید جایگاهى ندارد.می دانیم که طلبه در پاى درس اساتید خود، مقام نقد بر مى آید و آن استاد هم با قطع نظر از جایگاه علمى و اجتماعى خویش به پاسخ نقد مى پردازد. اغین خود به یک دیالوگ کاملاً علمى منتهی می شود. دیالوگی که در نهایت طلاب علوم دینی را  در مقام نظریه پردازان علوم دینی حائز صلاحیت می کند. آنچه در دوران جدید و در حوزه های علمیه به آن ها نیاز داریم درواقع شدت بخشیدن به این بحث های علمی است. بحث هایی که لازمشان، مطالعه هر چه بیشتر مبانی روش شناختی بحث و مباحثه در علوم دینی و اجتماعی است.

به بیان بهتر امروزه آن چه به عنوان یکی از آسیب های اصلی حوزه های علمیه مطرح است ا و در این حوزه مغفول مانده، نگاه جامعه شناختى به علوم دینى است .

در داخل حوزه , دروس غیر مقدماتی فقه , با عنوان[ درس جنبی] خوانده می شوند واین تعیین , گویای مقدار بهایی است که به آن دانشها داده می شود.اگر حوزه ها را چونان که در دوران گذشته محصور به حوزه دریافت احکام فرعی شرعی بدانیم،این سمت گیری قابل درک خواهد بود، ولی حوزه های علمیه در مدل جدیدی که برای کارویژه هایشان در نظر گرفته ایم تبین و تفسیر کلیت شریعت را, در حوزه تکلیف خویش می دانند. دراین صورت، انحصار حوزه تخصص به دایره فقاهت سنتی، بی معنا می نماید.

بااین دریافت، باید به تاسیس بخشهای مستقل علوم دینی (در کنار کار جدی و ژرف در حوزه ها فقاهت ) پرداخت و حوزه رااز حوزه های گوناگون دانش اسلامی، بهره مند کرد. تامل در فلسفه، کلام، تفسیر، رجال علوم قرآن و دهها موضوع دیگر، جز با نگرشی اصالت گرایانه به تمامی آن علوم، ممکن نیست.

حوزه های اجرائی : حوزه های دینی , مسئولیتهای گوناگونی را بر عهده دارند. تحقیق معارف واحکام دینی و تبلیغ آن , دو بخش عمده این وظایفند.

حوزه ها در شکل سنتی آن این دو وظیفه را با یکدیگر, قرین داشتند و تبلیغ و تحقیق، آمیختگی داشت.این روش سودمندیهایی را داشت و دارد،اما در زمان کنونی، و با توجه به آن چه تحت عنوان نقش نوین حوزه های علمیه در ایران تعریف کردیم، کاراریی های لازم را از دست داده است . چرا که از یکسو دائره تحقیق افزون شده است واز سویی شکل های تازه ای از تبلیغ به وجود آمده است. شکل های جدیدی که با ویژگیها و هنرهای تازه و هم چنین امکانات فرآوان تکنولوژیک آمیخته شده است. در واقع روش های  جدیدی که در جهان امروز برای تبلیغ به وجود آورده اس، بهرمندی از دانش های نوین رسانه ای، امکان گسترش و اثر گذاری بیشتر تبلیغ دینی را فرآهم آورده. ضروریست تا طلاب حوزه در برنامه های تحصیلی شان، آموزش هایی درباره چگونگی استفاده از این تکنولوژی ها را فراگیرند.

هم چنینی حوزه های علمیه باید در یک تقسیم بندی کلی، علاقه مندان به حضور در دوره های آموزشی حوزه را در رشته های تخصصی جذب کنند. آموزش های تبلیغی باید جدای از آموزش های فقاهتی باشد. حوزه های علمیه باید بتوانند بر اساس انتظارات اجتماعی ایی که از آن ها وجود دارد، طلبا علوم دینی را به سمت رشته های تخصصی شده هدایت کنند.. این مسئله امکان بهره مندی بیشتر حوزه ها از دانش آموختگان خود را افزایش خواهد داد. در جهانی که هر روز به سمت تخصصی شدن بیشتر حرکت می کند، امکان آن وجود ندارد که طلبه ای، به طور هم زمان در وظائف تبلیغی و تحقیقی مشغول باشد. چرا که انجام تام و تمام هر کدام از این وظیفه شرایط ویژه و دانش خاصی را می طلبد که جمع آوری آن در یک فرد، نه ممکن است و نه اصلاً ضرورتی دارد.. باید کسانی که صلاحیت های تحقیقی مناسبی دارند. به سمت فعالیت های تحقیقی هدایت شوند تا حاصل کارشان به طور مداوم و متمرکزقابل بررسی باشد.

نباید از نظر دور داشت که در موقعیت زمانی ما، استفاده از روش های سنتی تبلیغ کارآمدی چندانی نخواهد داشت.  تبلیغ دینی در شرایط تازه، شناسایی صحیحی مبلغ از رسانه و ابزاری که برای انتقال پیام خود انتخاب کرده است را در درجه اول اهمیت قرار می دهد. هم چنین شناخت مخاطبان، از نظر سن، جنس، طبقه اجتماعی و میزان سرمایه فرهنگی و اجتماعی از مسائل مهمی است که مبلغ علوم دینی باید در نظر داشته باشد.

چنان که به در بالا به آن اشاره کردیم در عصر حاضر، همراهی پیشرفت های علمی و نظری در علوم جدیده برای طلاب حوزه های علمی با روش های نوین آموزشی از ضروریات
غیر قابل انکار است.

قوتهای فی نفسه در نظام حوزه، کم نیستند،اماامروزه بایستی به ارزشهای کاربردی نظامها و نهادها توجه داشت .مسئله ای که در این نوشتار به عنوان دغدغه اصلی مورد نظر بوده است  این مسئله اساسی است که  که یک نهاد, تا چه میزانی، دراجرای اهداف اولیه موثر و موفق است ؟

می دانیم که قدیمی‏ترین وسیله برای تبلیغ و تبیین، بیان و خطابه بوده است. روشی که از سالهای دور همراه با کتابت در انتقال پیام به خواص و عوام یک جامعه و تبیین علوم و معارف شرعی مورد بهره‏برداری قرار می‏گرفته است. پر واضح است که بیان صحیح و مناسب و کتابت متین و استوار  برای مبلغان علوم دینی جزو عوامل اساسی و تاثیر گذار در انتقال پیام مورد نظر است . همین طور باید تاکید کرد اگر ارتبتط حوزه ها با مردم را بخواهیم از کارکرد های آن حذف کنیم، درواقع حوزه تبدیل به نهادی می شود که پایه های اصلی وجودی اش را از دست داده است. در واقع اهمیت حوزه های علمیه بیش از هر چیز در میزان و چگونگی ارتباطی است که با مردم برقرار کرده اند. با توجه به همین مسئله است که آموزش صحیح زبان دین، که زبان عربی است و زبان مخاطبان حوزه که زبان فارسی است در آموزش طلاب حوزه علمیه مسئله ای مهم و تاثیر گذار است. درواقع حوزه های علمیه باید بیش از پیش در برنامه های درسی شان به این دو اهتمام ورزند.

به بیان بهتر آموختن زبان در حوزه‏های علمیه نباید به آموختن اصول در عربی خلاصه ‏شود؛ بلکه فراگیری زبانهای زنده دنیا برای تبلیغ احکام دینی لازم است. در جامعه ایرانی که حوزه‏های اسلامی در مرحله اول موظف به برقراری ارتباط با مردم آن هستند؛ فراگیری ادبیات فارسی در حد کتاب و نگارش صحیح و نشر نو امری ضروری است. امری که در حوزه‏های ایرانی، علی رغم اهمیت هایی که دارد،  بی‏توجهی می‏شود.

در یک نگاه کلی تر و با توجه به گستردگی روز افزون ارتباطات بین المللی و اهمیت هایی که تبادل فرهنگی در جهان توسعه یافته بددست آورده است علاوه بر زبان فارسی و عربی، حوزه‏ها برای پیام رسانی و  تبادل دست آورد های فرهنگی ایرانیان دارند باید به زبانهای زنده دنیا آشنا باشند.

حرف آخر

پیش تر دیدیم که در یک نظام آموزشی  هماهنگی بین اهداف و برنامه‏های آموزشی، روش و ساختار آموزشی متناسب با نیازهای اجتماعی، به عناون اصلی ضروری مد نظر است.

جامعه ایرانی ،به عنوان جامعه ای که وارد  پروسه توسعه یافتگی شده است، نیازمند تامین  منابع فرهنگی متناسب با خاستگاه سنتی خود در جهان تازه است. در واقع بازبینی ارزش های و پارامتر های اساسی فرهنگ ایرانی- اسلامی به نحوی که زمینه زیست مومنانه در جهان توسعه یافته را فرآهم کند.

این نیاز به طور کلی از طریق تجدید نظر در الگو های فرهنگی ایرانیان ممکن خواهد بود. وظیفه ای که به طور کلی در ایران از یک طرف به عهده دانشگاه های ایرانی و از طرف دیگر به حوزه های علمیه محول شده است.

در واقع حوزه های علمیه در ایران به عنوان متولیان علوم اسلامی وظیفه دارند تا با کنکاش در  متون دینی روش های جدی دزندگی را به ایرانیان معرفی نمایند. همچنین نباید از نظر دور داشت که این دانشگاه های علوم اسلامی وظیفه دارند تا با شناسایی هر چه دقیق تر امکانات تازه رسانه ای، روش های جدید تبلیغ، مباحث تازه دینی را به روش های جدید برای شهروندان ایرانی بیان کنند.

در این زمینه باید به چند نکته توجه کرد. نکاتی که رعایتشان می تواند راه گشای تنظیم دقیق و کارآمد تر رابطه میان مردم و حوزه باشد. بر این اساس لازم است تا حوزه های علمیه در ایران:

1.   استقرار نظامی بر اساس دواعی و ارزشهای دینی در ایران و ضرورت اجتناب ناپذیر جهت نظریه پردازی حوزه ها در مسیر پاسخگویی به نیازهای جدید کشور و طراحی نظامات فرهنگی ، سیاسی ، اقتصادی و سیاسی اسلام ، ( به عنوان یک امر حیاتی )؛

2.   ضرورت پیگیری جدی و حرکت در مسیر کشف و نوسازی فلسفه و روش شناسی علم دینی در جهان هر روز در حال تغییر؛

3.      تاکید بر  اهمیت نقد و بازپژوهی میراث فکری ، نوسازی مفاهیم ، ادبیات و زبان دین در جهت مواجهه فعال و جاذب با نسل جدید؛

4.   توجه به تحولات گسترده و روزافزون جهانی و ظهور انبوهی از مسائل مستحدثه و در مقابل ، انتظار جهانی از حوزه های علمیه شیعه جهت گره گشایی و حل مسائل مزبور؛

 5. فرآهم آوردن شرایط مناسب برای هم زیستی فرهنگی میان همه گونه های فرهنگی در جهان به ویژه از مسیر تقویت و به روز رسانی زیرساختهای فکری دینی؛

 6.    در دستور کار قرار دادن مقوله های فکری - دینی در محافل عمومی و ضرورت انتقال این نوع مباحث به مجامع کاملا تخصصی جهت پاسخگویی؛

7.   لزوم ایجاد نشاط و رونق علمی تازه ، وسعت بخشیدن به قلمرو و فضای آزاداندیشی و نوآوری در حوزه های علمیه که از رهگذر محدودیت های عناصر متحجر و تنگ نظر تضییق گردیده  و انگیزه بسیاری از محققان خلاق و مبتکر را در نوآوری و نقد کاهش داده است؛

8.   ضرورت آشناسازی طلاب و فضلای حوزه با روش شناسی و منطق نقد و نوآوری علمی و مسائل و موضوعات حائز اولویت در زمینه پژوهش ؛

نباید از این مسئله اساسی غافل شده که اجرای صحیح همه این برنامه و اصلاح رویه های سنتی تر آموزش در حوزه های علمیه باید به طور مستقل از دولت انجام شود. در واقه وابستگی مالی و سازمانی حوزه های علمیه به دولت ها، امکان کنش موثر ان ها در فرهنگ عمومی را از بین برده، حوزه ها را به عنوان بخشی از سیاست های دولتی از جایگاهی که دارند دچار تنزل می کند.

اگر چه وارد شدن به ساز و کار های دولتی، همچنین، حوزه های علمیه را به نهاد های سیاست گذاری تبدیل خواهد کرد که کارویژه های تغاریخی و اعتبار سنتی اش را از دست می دهد.


 

منابع:

1.      طرح گسترش کمی و کیفی کرسی های علمی در حوزه ها(وب سایت دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی)

2.      نیاز امروز ما؛ تقلید یا تحقیق،على زارعى نجفدرى، (منابع اینترنتی)

3.      وب سایت حوزه

4.      مجله حوزه

5.      وی کی پدیا

6.       جهت‌گیری تخصصی طلبه،محمد عالم‌زاده نوری، www.talabegi.com

7.      سامان فعالیت‏های فرهنگی در برنامه کاری طلبه، محمد عالم‌زاده، www.talabegi.com

8.       نوری جهت‌گیری تخصصی طلبه، محمد عالم‌زاده نوری، www.talabegi.com